نتایج جستجو برای عبارت :

داستان استثنا

داستان اُ استثنا  کلاس اولیکی بود یکی نبود غیر از خدای بزرگ هیچ کس نبود.(اُ )و (او)با عجله داشتند می رفتند عیادت یکی از دوستاشون که بیمار شده بود.در راه مواظب نبودند وافتادن توی یک چاله ی پر از گل ولای  هوا هم حسابی سرد بود، تا اومدن که خودشونو نجات بدن بد جور سرما خوردن ودست وپا شون هم بد جور ضربه خورده بود و حدود دوسه ماهی تو رختخواب استراحت کردن تواین مدت کسی نبود که کارهاشونو تو شهرک الفبا انجام بده به همین خاطر از (واو) دعوت کردند که بیا

آخرین جستجو ها

bursdabreelent cirpluhambholl ceautiobefni کشاورزی نوین وابتکاری roebiscibogg سگ های ولگرد بانگو تدریس خصوصی زبان انگلیسی در تبریز- رزقی 7299 427 0914 منتظر Bruna's memory وبلاگ مسجد امام حسین(ع) روستای كیاگهان و دادقانسرا از توابع بخش کومله شهرستان لنگرود