نتایج جستجو برای عبارت :

دارای به عنوان دوس پسرت

اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ وحید محمدیمادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوزجای شکر است که مهدی به سرت هست هنوزنفست تنگ شده کنج قفس افتادیباز خوب است که این بال و پرت هست هنوزبا حضور پسر مثل گلت آقا جانمرهمی بر جگر پر شررت هست هنوزگرچه جان دادنتان سخت شده امّا بازخوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوززود باشد پسرت داغ یتیمی بیندوقت تا وقت عروج و سفرت هست هنوزلب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جانگوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوزای کریمی که فقیران هم
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ جوادپرچمیتو ضعف می کنی پسرت گریه می کندمهدی رسیده و به برت گریه می کندخاکی شده است موی سرت گریه می کنداین ظرف آب بر جگرت گریه می کندبر روی دامن پسرت دست و پا مینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزنآقا سلام بر تو و دریای تشنه اتاین کاسه می خورد روی لب های تشنه اتیاد حسین می دمد از نای تشنه اتدادی سلام بر لب بابای تشنه اتخونابه گرچه از دهنت ریخته شدهآلاله روی پیرهنت ریخته شدهشکرخدا که لعل لبت خیزران نخوردش
به مِـهر و عاطفه یِ مادرانه محتاجمبه روضه خوانی و آه شبانه محتاجمبه لطف حضرت حق من به ذکر یاحیدربه ذکـرِ شاه زمـین و زمـانه محتاجمکسی به روی شما بی بهانه سیلی زدبه لـَعـنِ قاتلِـِتان بی بهانه محتاجمچه آتشی به درِ خانه یِ علی افتادبه سوز قـلب اهالیِ خانه محتاجممَنی که نام و نشان دارم از غلامیِ تانبه یک دعای گـُل بی نشانه محتاجمنَفَس نفس نفسم نذری حسین و حسنبه هر دوتا پسرت عاجـزانه محتاجمچه فاطمیه…چه شبهای جمعه…بی تابمبه شاه و گـریه یِ بر
شاخه های ثمرت خورده به دیوار گلمناله های جگرت خورده به دیوار گلمهر زمان از در این خانه گذشتم گفتم:که همینجا پسرت خورده به دیوار گلمگریه بر محسن شش ماهه ی مظلوم کنیهر زمان که نظرت خورده به دیوار گلمبوسه می زد به رخ و سینه و دستت هر روزبوسه گاه پدرت خورده به دیوار گلمخم شدی، تا شده ای، مثل رکوعی زهرااستخوان کمرت خورده به دیوار گلماثر کوچه از این حال خرابت پیداستبه گمانم که پرت خورده به دیوار گلمتازه فهمیدم از این روی گرفتن انگارگوشه ی پلک ترت
شاخه های ثمرت خورده به دیوار گلمناله های جگرت خورده به دیوار گلمهر زمان از در این خانه گذشتم گفتم:که همینجا پسرت خورده به دیوار گلمگریه بر محسن شش ماهه ی مظلوم کنیهر زمان که نظرت خورده به دیوار گلمبوسه می زد به رخ و سینه و دستت هر روزبوسه گاه پدرت خورده به دیوار گلمخم شدی، تا شده ای، مثل رکوعی زهرااستخوان کمرت خورده به دیوار گلماثر کوچه از این حال خرابت پیداستبه گمانم که پرت خورده به دیوار گلمتازه فهمیدم از این روی گرفتن انگارگوشه ی پلک ترت
حکایتهایی از صلحا  زنی خدمت حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی قدس الله سره آمد و فرزند خود را پیش او آورد و گفت، پسرم علاقه شدیدی به تو پیدا کرده، من هم از حق خودم به جهت تو میگذرم، نزدت بماند و راه طریقت را به او نشان بده، بعد از مدتی مادرش برای دیدار فرزندش مراجعه کرد دید از شدت گرسنگی و بیخوابی و خوردن نان جو، لاغر و زرد رو شده دستش را گرفت و پیش شیخ برد دید شیخ مشغول خوردن یک مرغ بریان است، گفت تو مرغ می خوری و فرزند من نان جو؟! حضرت شیخ دستی ر
ارمین:سلام^^-سلام زندگیمممممارمین:سلام ساراعکم عروسکم^^-نفسم خوبی؟ارمین:تو خوب باشی من خوبم بانوی من^^-ارمینم؟ارمین:جانم؟-منو چنتا دوست داری؟(سخنی از کارا با تغییر)XDارمین:نمیتونم بگم-چرااا؟ارمین:نمیتونم وصفش کنم^^ شاید به قدر ستاره های اسمون یا بیشتر از عشقی که همه ی شاعرا توی شعراشون میزارن-ارمینT^Tارمین:ساراT^T*دراغوش گرفتن وقصدکارا:تف کردنایزابل:کتاب گرفتن بین صورت من و ارمین برای راحت شدن خیالش:/اینجوری مرض میریزن:///پارت های بعدی در پست
الان تو ماه هفتم، پسر نازم کلی بزرگ شده شکمم کلی خارش داشت یهو از دور که تو آینهدیدم فکر کردم زخمی شده. رفتم نزدیک تر متوجهترک های رو شکمم شدم که نشونه ی کوتاه تر شدن انتظار نازنینم هست. من این ترک های شکممو خیلی دوست دارم و میخوام همیشه برام یادگاری بمونه.پی نوشت: دیروز مامان بزرگ توران چه حرف قشنگی زد.بهم گفت به دولتی پسرت خوب چند ماهه همه فامیلاتو میگردیا.تا حالا ازین دید به این سیر و سیاحت چند ماهه ام نگاه نکرده بودمآخه تنها چیزی ک
ترجمه:۱_ تو رو بچه گربه صدا میکنه۲-احساسات زیادی رو نشون میده وقتی اطراف توئه۳_احتمالا هر کسی که به  تو توهین کنه رو میکشه۴_اون برات غذا می پزه چون میگه هر چیزی که تو می پزی غیر قابل خوردنه (سباس چان نمک گیرم بودی چرا:/)۵_عاشق اینه که باهات برقصه۶_اینو من نبودم مترجم بود:| : اگر مشکلی داشته باشه ، واقعا هوس میکنه:/( لابد شاید داره آب شنگولی رو میگه ذهن تونو منحرف نکنید)۷_نمیخواد که صورت واقیعشو ببینی چون میترسه که ازش بترسی و وحشت کنی.۸_معنای واق
آقای سامرا چقدر ناتوان شدیخیلی شبیه مادرِ خود قدکمان شدیآه ای بهار زرد و خزانی تو میرویچون مادرت زمان جوانی تو میرویاَبَاالمَهدی یا مولا____________بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ایهی میخوری زمین ، ولی یاد کوچه ایگرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفتشکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفتشعله سراغ پیچشِ گیسوی تو نرفتاینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفتآتش کسی به خِرمَنِ نیلوفرت نزداینجا کشیده کس به روی همسرت نزداَبَاالمَهدی یا مولا____________تو ضعف میکنی پسرت گری
جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار می‌کنی ؟ پیش فلانی ، ماهانه چند می‌گیری ؟ ۵۰۰۰۰۰ ، همه‌ش همین ؟ ۵۰۰۰۰۰ ؟ چطوری زنده‌ای تو ؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه ، خیلی کمه !!یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت ، اما حالا بیکار است.زنی بچه‌ای را به دنیا آورد ، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچه‌تون ، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟بمب را انداخت و رفت ، ظ
داستان(قابل استفاده درمجلس ختم و ترحیم )کاغذهای برات از آتش برای اموات!آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود. در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان می‌ریزد و مردگان جمع می‌کنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آن‌ها نمی‌کند!!جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟ جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که می‌گویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برا
 ای سنگ تربتت دل غم پرور حسنشمع مزار توست دو چشم تر حسن شب شد دوباره یاد تو کردم دلم گرفتآغوش وا کن آمدم ای مادر حسن وقت زیارت است دعا می کنم که کاشامشب به لب رسد نفس آخر حسن افتاده ام به روی مزار تو ،بی حرمتا که شود ضریح تو این پیکر حسن ای کاش جان دهد پسرت در جوار توبابا به خاک بسپردش در کنار تو خانه ز بعد زفتن تو بی صفا شدهدارالشفای فاطمه دارالعزا شده تنها به حرمت تو سلامش جواب داشتحالا پس از تو خانه نشین مرتضی شده بی تو حس
قرآن کریم می‌فرماید:وَ لاٰ تَأْکُلُوا أَمْوٰالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبٰاطِلِ (بقره/۱۸۸) اموالِ یکدیگر را به باطل و ناحقّ در میان خودتان نخورید.بسیاری از گناهان حاصلِ لقمه‌ی حرامه.لقمه‌ی_حرام باطنِ آدم رو خراب میکنه، و اثرِ خودش رو، در اعمالِ فرد نشون میده.به قول شاعراز کوزه همان برون تراود که در اوست.لقمه‌ی_حرام حتّی باعث میشه که آدم امامِ خودش رو بکشه.امام حسین(ع) روز عاشورا به لشکر دشمن فرمود: اینکه شما سخن منو گوش نمی‌کنید و میخوا
آمدم از سفر ،مدینه سلامخسته و خون جگر مدینه سلامبا شکوه و جلال رفتم مندیده ای با چه حال رفتم منوقت رفتن غرورِ من دیدیآن شکوهِ عبورِ من دیدیمحملم پرده داشت یادت هست؟جای دستی نداشت یادت هستثروت عالمین بود مرادلبری چون حسین بود مرادستِ عباس پرده دارم بودعلی اکبرم کنارم بودهر زنی یک نفر مُلازم داشتنجمه مه پاره ای چو قاسم داشتکاروان آیه های کوثر داشتروی دامان رباب اصغر داشتحال بنگر غریب و سرگشتهکاروان را چنین که برگشتهبا غمِ عالمین آمده امکن
میبارم مثل آسمون براتمیکُشی منو با اشکِ بی صداتسرتو بگیر بالا جونِ علیبمیرم برات پاشو اینجوری منو نده عذاب ، کلمینیبری از پیشم میشم خونه خراب ، کلمینیبینِ این همه سلام بی جواب ، کلمینییه کمی حرف بزن علی نمیرهحرفِ رفتن نزن علی میمیرهرنگِ صورتت شده سرخ و کبوداز علی دل بریدی اما زودخانومم رفیقِ نیمه راه شدیقرار این نبود علیِ نشسته بالایِ سرت ، کلمینیبگو تو کوچه چی اومد به سرت ، کلمینیچیزی که به من نمیگه پسرت ، کلمینییه کمی حرف بزن علی نمیر
آسمانت ابریست؟ دلتنگ حسینی؟ گوش کن، حدیث می خواند کسی که: قال رسول الله: إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً»؛ از شهادت حسین داغی در دل اهل ایمان است که هرگز سردی نگیرد[1] سندش گرمی اشکی است که روی گونه هایت جاریست، سندش داغی است که  در دل داری و مقتل را بهانه می کنی برای باریدن. این آتش دلت را گلستان می کند. دعا کرده برایت امام صادق(ع): خدایا.آن دیدگان را که اشکها
 گدای کوی تو هستم مرا مران ز درت گداییم در این خانه بوده درد سرت به خاک بوسی این خانه کرده ام عادت به جان مادرتان وا مکن مرا ز سرت  گناه بال و پرم را شکسته کاری کن دوباره جا بده من را به زیر بال و پرت  گناه چشم مراکور کرد و گوشم کر عنایتی بنما بر گدای کور و کرت  ببین چه میکشم از دست نفس اماره جدا نموده مرا از دعای هر سحرت  قبول, من بدم اما تو سر به راهم کنبده اجازه که باشم همیشه دور و برت  بگو به فاطمه امش
داستان شانس پیرمرد روستاییپیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ه
از روی بدشانسی یا خوش شانسی؟در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند: عجب بدشانسی آوردی که اسب فرار کرد!»پیرمرد در جواب گفت: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام؟» همسایه ها با تعجب گفتند: خب معلومه که این از بد شانسی است!» هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این ب
ابوطالب، نخستین کس بود از ایشان که گفت: پند تو را به جان پذیراییم و رسالت تو را تصدیق می کنیم و به تو ایمان می آوریم. به خدا تا من زنده ام از یاری تو دست بر نخواهم داشت. اما عموی دیگر پیامبر، ابولهب، به طنز و طعنه و با خشم و خروش گفت: این رسوایی بزرگی است! ای قریش، از آن پیش که او بر شما چیره شود بر او غلبه کنید. در پاسخ، ابوطالب خروشید که: سوگند به خداوند، تا زنده ایم از او پشتیبانی و دفاع خواهیم کرد. با این گفتار صریح و رسمی ابوطالب که رئیس دارالند
ای گنج معرفت به دل سامرا سلامابن الجواد حضرت ابن الرضا سلامای چون پدر مطهر و معصوم و متقیای آسمان علم خدا ایها النقیخورشید از تشعشع نورت منوّر استماه فلک به یُمن حضورت منوّر استدر قول و حکم و فعل تو انصاف جاری استباغ کرامت تو همیشه بهاری استگنجینه های علم الهی است در دلتحظِّ حضور می برم امشب ز محفلتنطقت اگر نبود هدایت نداشتیمراهی به آسمان امامت نداشتیمبا نور تو درست شده اعتقادماندادی طریق عرضه ی حاجات یادمانفهمانده ای به ما ادب و احترام ر
1 - سفر امام حسن عسکری علیه السّلام به جرجاندر این روز امام حسن عسکری علیه السّلام برای وفا به وعده ای که فرموده بودند و آشکار شدن معجزاتی از آن بزرگوار به طی الارض از سامراء به جرجان تشریف فرما شدند.(بحار الانوار: ج 50، ص 263)جعفر بن شریف می گوید: سالی قصد حج کردم، و قبل از حج به زیارت امام حسن عسکری علیه السّلام در سامراء رفتم. اموالی از شیعیان همراهم بود که باید به آن حضرت می رساندم. خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه کسی بدهم، ولی پیش از آنکه
"اَلسَّلامُ‏عَلَیکِ اَیتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،اَلسَّلامُ‏ عَلَیکِ اَیتُهَاالْحَوْرآءُ الْأِنْسِیه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْفاضِلَةُ اَّکیه." توزهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرارسولالله را هم  مادری، هم دختری،زهرا  نبیرا پاره ی تن، روحِ مابینِ دو پهلویی امیرالمومنینرا، رُکن و کُفو و همسری،زهرا  گهیگویم امیرالمؤمنین برتر بود از تو گهیبینم تو از او در جلالت برتری،زهرا تووالفجری،تو والشم
سرود میلاد امام رضا شاعر:رسول چهارمحالییا علی موسی الرضا،ای فروغ چشم ما(2)مژده ای یاران که میلاد رضا آمد پدیدعرش و فرش و کرسی و لوح و قلم آمد پدیداز قدوم پاک این فرزند موسی در جهانصد هزاران گل به بوستان علی آمد پدید.آمد از یمن قدوم شاه طوس شاه غریبشادی و شور و شعف بر قلب یارانش دمیدکشور ایران به یمن مقدم پاک رضانور باران،شادی و شورشعف در خود دمید.
امام حسین علیه السّلام-شعر مدح/ مناجاتچقدر نام تو زیباست، اباعبداللهچشم تو خالق دنیاست، اباعبدالله زائر کرببلا، حق شفاعت داردقطره در ‌کوی تو دریاست، اباعبدالله دستگیری ز گدا، گردن هر ارباب استکار ما دست تو آقاست، اباعبدالله مستجاب است دعا، گوشه ی شش گوشه ی توحرمت عرش معلی ست، اباعبدالله هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریختاو نظر کرده ی زهراست، اباعبدالله بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدمجلوه اش اکبر لیلاست اباعبدالله چشم ما
هر نوشته که داراي یک یا چند موضوع اداری بوده و به عنوان یک وسیله ارتباطی در داخل یا خارج از سازمان مورد استفاده قرار می‌گیرد، باید داراي ویژگی‌های خاصی باشد که نامه‌های اداری را از دیگر نامه‌ها متمایز می‌کند. این ویژگی‌ها عبارتند از شماره، تاریخ، عنوان واحد گیرنده، عنوان واحد فرستنده، موضوع، نام و عنوان امضا کننده نامه، امضا نامه به وسیله شخص صلاحیت‌دار، تهیه و نگارش نامه روی کاغذهای اداری، رعایت ضوابط نامه نگاری.در یک نامه اداری بای
هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ی به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است.التماس دعا
ساعت 3 بعد از ظهر، خورشید به شدت می درخشید، از خیابان های شلوغ گذر می کردند و به سمت مقصدی کـ دوستش نداشت حرکت. در خیابان ماشین عروسی به چشم می خورد کـ در حال صرف فعل دیدن» به وسیله ی بوق خود بود!امروز ، انتهای شهریور سال 1445 است و مسلما" انتظار نداشت کـ خانواده اش روز تولدش را فراموش کنند ، اما انتظار این کـ او را درست در همین روز به خانه ی سالمندان انتقال دهند هم نمیرفت!آیدین چشم دوخته بود به شیشه ی اتوموبیل (کـ بعد ها متوجه شد شیشه پایین بوده!)
دستورالعمل‌های میدانی (Field Manual) چیستند؟در ارتش آمریکا تقریبا برای هر کاری که سربازان بخواهند انجام دهند یک"دستورالعمل میدانی" (Field Manual) وجود دارد، از نگهداری واستفاده از مواد هسته‌ای گرفته تا آشپزی. تاکنون در حدود چند صد دستورالعمل میدانیتوسط ارتش آمریکا منتشر شده است. برخی از این دستورالعمل‌ها داراي موشوعاتی کلیهستند به مانند "FM1" با عنوان "ارتش" و "FN 3-0"با عنوان "عملیات‌ها"، اما برخی دیگر داراي موضوعاتی تخصصی‌تر هستندمانند دستورالعمل "FM

آخرین جستجو ها

سعید Sabalan انشا های آماده پانیذ کیمیا کاوشگر (پانیکا) وبلاگ در خصوص پرسش مهر 97می باشد نمونه سوالات و مطالب آموزشی دوره ی اول متوسطه hampcheckmemi TRANSLATION AND EDUCATION آیین زندگی تور ارمنستان