ای خبر ناله ی سحری صاحب اماناز درد ما که با خبری صاحب امانما ندبه های پشت سر مرکب توایمپایان راه در به دری صاحب اماندیدی نیامدی و نشد زائرت شومشد عمر بی وفا سپری صاحب امانعید آمده به صاحب خود سر نمی زنیمای که امید چشم تری صاحب امانعیدی ما رضایت تو و بخشیدن شماستما را نمی شود بخری؟ صاحب امانحاشا که رد کنی تو کسی را که قانع استبر یک نگاه مختصری صاحب امانثابت قدم شدن درِ این خانه با شماستآقای سامرا، نظری، صاحب امانامشب دعا به ح
درباره این سایت