درویشی
تهیدست از کنار باغ کريم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای
به او کرد. کريم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کريم خان گفت: این
اشارههای تو برای چه بود؟
درویش گفت: نام من کريم است و نام تو هم کريم و خدا هم کريم. آن کريم به
تو چقدر داده است و به من چی داده؟
درباره این سایت