نتایج جستجو برای عبارت :

همچنان خشت گل کوزه گران می باشی

مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی مي بست. چوب را روی شانه اش مي گذاشت و برای خانه اش آب مي برد.یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را مي پیمود نصف آب کوزه مي ریخت.مرد دو سال تمام همين کار را مي کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام مي دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط مي تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد.

آخرین جستجو ها

هیئت تعزیه سالار شهیدان رضوانشهر یزد-صدوق برند سازی ، تبلیغات اینترنتی tevicati مرکز خرید درج آگهی شما در 120 سایت تجاری | تبلیغات | بازاریابی سی ام پانک نیوز - اخبار سی ام پانک وکیل ورزشی، ارائه مشاوره در زمینه حقوق ورزشی و قراردادهای ورزشی gravikecam kodakaneh.mihanblog.com سخن کارشناس