مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی مي بست. چوب را روی شانه اش مي گذاشت و برای خانه اش آب مي برد.یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را مي پیمود نصف آب کوزه مي ریخت.مرد دو سال تمام همين کار را مي کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام مي دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط مي تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد.
درباره این سایت