پشت دیوار های خاكستریكار هر شبم بیداریستتو نيستي كه ببینیتو نيستي كه ببینیچگونه خواب در چشم ترم میشكنداز بس كه گهواره لالایی من بوی گور گرفته استتو نيستي كه ببینیهنوز هنوز چشمانم میان شراب میسوزندو نیز هوای تكراری در عمق بغض جولان میدهدتو نيستي كه ببینیخون در جوی رگ های من تلخ شدهسر بر باد تن پیچیده در رهاییتو نيستي كه ببینیپاییز پشت پاییزدر همان كوچه تكراری ماستتو نيستي كه ببینیچگونه به یاد میاورداین كوچه طنین صدای تو راو چگونه م
درباره این سایت