♫♫♫ دل در آتش غم رخت تا که خانه کرددیده سیل خون به دامنم بس روانه کردآفتاب عمر من فرو رفت وماهم از افق چرا سر برون نکردهیچ صبح دم نشد فلقچون شفق زخون دل مرا لاله گون نکردز روی مهت جانا پرده بر گشادر آسمان مه رو منفعل نمابه ماه رویت سوگندکه دل به مهرت پایبند به طره ات جان پیوندقسم به زند و پازندبه جانم آتش افکند خراب رویت یک چند♫♫♫بیا نگارا جمال خود بنماز رنگ و بویت خجل نما گل رورو در طرف چمن بینبنشسته چو مندل خون بس ز غمیاری غنچه دهنگل در
درباره این سایت