تعهدیه آتشفشان توو گلوم لازمه چشامو ببندم بکوبه غمو یه ساله که میلغزه بغضِ گلومتو رفتی و من غرقِ بارونَموتو رفتیو این خونه زندون شدهیه آدم توو تنهایی حیرون شدهنمی دونم این فاصله از کجاست که سهمم ازت بویِ بارون شدهنمی دونم از چی باید بگذرم درست لحظه ای که گذشتی ازمهنوز عکس تو روی میزِ منه کسی که نمی پرسه حالی ازمبا اینکه دیگه سهمی از تو ندارم هنوزم به یادت تعهد دارم توی خونه ای که پر از عطرته مگه می شه ابر باشه و من نبارم؟تو رفتیو این خونه زند
درباره این سایت