نگفتم که فاعک از دور داره دست ت میده ؟ البته دیگه الان اینطوری نیست. حرفمو پس میگیرم. فاعک دیگه ما رو در آغوش میکشه. دیگه بابا اینا شلش کردن عجییییب ! مهمونی رفتن و مهمونی دادن شروع شد و خب من بدبخت که این وسط تمرین و پروژه دارم چه غلطی کنم ناموسا ؟![ از حق نگذرم مامان گفت حواسم نبود که تو درس داری ]پ.ن : در این مواقع متاسفانه میرم به این سمت که با خودم لج کنم و دیگه کارهای اون روز رو انجام ندم که البته امروز جلوی این اتفاق رو میگیرم.
درباره این سایت