نتایج جستجو برای عبارت :

متن روضه محراب کوفه

اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ امیر حسین الفتامروز با تمام توان گریه می کنیمهمراه با امام زمان گریه می کنیمدر پشت دسته های عزا سوی سامرادر لا به لای ان گریه می کنیمشاید نماز ظهر رسیدیم در حرمآن لحظه با صدای اذان گریه می کنیمآقا اگر به مرقدشان راهمان دهنددر روضه ی مبارکشان گریه می کنیمدر غصه اسارت مردی که سال هااز او نبوده نام و نشان گریه می کنیمبر لحظه ای که آب طلب کرد آن امامما نیز یاد تشنه لبان گریه می کنیمهم در گریز روضه
زمزمه امام زمان عجشاعر رسول چهارمحالی(ساقی)منتقم خون خدا ادرکنی-----------------------------بانی روضه ی شاه شهدا ادرکنیآ خرین منتقم خون خدا ادرکنیما همه غرق عزائیم عزای شه دینیادگار خلف آ ل عبا ادرکنی غیبت ودوری از ماگل طاهاتا کی ؟از پس پرده بیا رُخ بگشا ادرکنیمادرت فاطمه درسوگ بنشسته بیایوسف گمشده ی شیر خدا ادرکنیخیمه ی ماست عزاخانه ی دوستیابن الحیدرشعف روضه ما ادرکنیروضه خوان باش و بیا مجلس ماصاحب بیرق خون شال عزاادرکنیدیدگانت شده از خون رنگین&n
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسینخونبهای خون تو گردیده خون کبریا ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسینمطمئناً از دعای خیر زهرا و علی ست در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسینتو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی من گدایم من گدایم من گدایم یا حسینعاقبت دست اجل من را به خاکم می برد کن گذر‌ ای ماه در تاریک قبرم یا حسیندر شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسینمن بدون روضه می میرم نمی مانم دمی زا
روضه تو روضه درده روضه رنجه روضه غربتروضه تو روضه آهِ روضه صبرِ روضه حسرتنگه نداشتن حرمتت رو میون کوچه کشوندنتآتیش زدن در خونتو با دست بسته بردنتغریب موندی بین یه شهر نامرد آقاتوی آتیش گفتی مدد مادر زهراغریب یابن اهرا*****پیچیده باز میون خونه شعله زهر از کینه حیدرداره آقا میباره مثل ابر بهاری به یاد مادرپشت در اومد مادر ما به دست شعله معجر افتادجلو چشم اهل خونه در به روی مادر افتادهنوز با یاد اون لگد خون می‌بارهعلی بعد از محسن به فکر مسما
بساط روضه همیشه پا برجاستبرای ما روضه جنت الاعلاستمریضی جایی نداره اونجا کهجای یکی مثل حضرت زهراستنمی‌فهمه. نمیدونه.حسین روضش رو زمین نمیمونههزار ساله. که هر هفته.یه مادر داره یه روضه میخونهیه بار با من. بیا روضه.تو که هستی روی روضه‌ها حساسمداوا کن. خودت رو با.یه لقمه نَذریه حضرت عباسحسین جانم.هزارساله کَم نشد غمت آقانشد لَنگِ هیچکی پرچمت آقابباره آتیش از آسمون امسالنمیشه تعطیل محرمت آقاچه از هم دورُ چه نزدیکیه روزی آخر تو روضه
یک روضه آشنا همه جهانمو پر کرده.میترسم دیگه دیداری نباشه.چطور بگم تا بیای؟چطور فریادم به گوشت برسه؟چطور بگم برادرم برادرت رو دریاب تا به احترام همین روضه برسونی خودت رو؟.کاش دیدار به قیامت نمونه.
در روضه ها میبارم اوج طاعتم این استخاک کف پای حسینم عزتم این است در این دهه یک شب نیایم روضه میمیرمسوگند در م که یوم الحسرتم این استدارایی ملک سلیمان را نمیخواهممن گوهری چون اشک دارم ثروتم این استآری مگر این اشکها شوید گناهم راتنها امید بخشش معصیتم این استخیلی حضور فاطمه حس میشود اینجادر روضه گر هستم مودب علتم این استشیرین تر از شهد و عسل ذکر حسین جان استبیزارم از لذات دنیا لذتم این استتا آخر ماه صفر مشکی به تن دارمشکر خدا که حاصل تربیتم
  وقتی که تشنگی به نظر تاب می خوردماهی ز تنگ تنگ خودش آب می خوردتا مشتری کم است، مرا انتخاب کنگاهی پلنگ حسرت مهتاب می خوردکرم حسود مشت مرا باز کرده استماهی کور زود به قلاب می خورداز هول خیمه های جوان مرده می رسنداشکم به درد قصه ارباب می خوردابروی کربلا شده قاسم، هزار شکرنام حسن به گوشه محراب می خوردای روضه وداع به قاسم نظاره کنچشمان عمه پشت سرش آب می خوردقاسم میان این همه هنده مگر چه گفتتصویر حمزه در جگرش آب می خوردوقتی نظر به خون و پر و بال
1 - حرکت کاروان اسرا از کربلاعمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را بر شتران بی جهاز سوار کردند و سیّد سجّاد علیه السّلام را نیز با غل جامعه بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السّلام افتاد، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند.(قل
کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره وسط روضه یکی بلند شد تا برود.حواسم پرت شد!گفتم: بنشینید تا جلسه شلوغ نشود! روضه را گوش بدهید بعد بروید!»مجلس که تمام شد،آقا اشاره کردند، رفتم کنارشان، فرمودند: چه‌کار به مردم دارید؟! بگذارید هرکه می‌خواهد، برود!وقت خواندن، اربابت را ببین، نه مردم را.وقتی برای خود صاحب‌عزا بخوانی، حتماً متوجه می‌شوی چه لذتی دارد.»(این بهشت، آن بهشت، ص۵٨؛ بر اساس خاطره‌ای از مداح مسجد معظم‌ل
ماه محرم سال 98یکشنبه 10 شهریور 13981 سپتامبر 20191 محرم 1441شب و روز اول: روضه مسلم بن عقیلمُسْلِم بن عَقیل بن ابی طالب (شهادت: سال ۶۰ قمری)، پسرعموی امام حسین(ع) و سفیر او در کوفه در قیام عاشورا و از آل ابی‌طالب بود. مسلم در برخی فتوحات مسلمانان و نیز در جنگ صفین حضور داشت. او به نمایندگی از امام حسین(ع) به کوفه رفت تا اوضاع آنجا را به امام گزارش کند که اگر کوفیان در دعوت خویش مصرّ و صادق‌اند، امام به آنجا برود.
چشمه‌ام ، چشمه‌ی جوشانی که از ظهر عاشورا بر بالای تلّ زینبیه شروع به جوشش کرد ، همان‌جا که بانوی بزرگترین امتحانات تاریخ ، خطاب به رسول خدا فریاد زد : این شاه بی‌سر ، حسین توست! » اولین بار بر زبان ایشان متولد شدم. آخر من روضه‌ام! روضه‌ایی که قرار شد پرچمِ همیشه افراشته‌ی خون حسین باشد. با کاروان اسرا همراه شدم و چون به دروازه‌ی کوفه رسیدم خطبه شدم از زبان علی بر گلوی دختر علی و پتکی بر سر بی‌وفایی کوفیان. به شام که رسیدم ، بازار شام
شعر مناجات با امام زمان(عج) در ماه محرم –  وحید محمدیشبی میان همین روضه ها قبولم کنبه حرمت غم آل عبا قبولم کندرون سینه ی من حبّ مرتضی جاریستبه حق فاطمه و مرتضی قبولم کنبرای اینکه به وصل تو دلربا برسمگذاشتم همه را زیر پا، قبولم کنز لطف بی حدت آقا که کم نمی آیدبیا کرم کن و این دفعه را قبولم کنگناه کرده ام آقا، ببخش، شرمندهقبول، من بدم امّا شما قبولم کنسلام منتقم کشته های دشت منابه غربت شهدای منا، قبولم کنبه حق آن شهدایی که تشنه جان دادندشبیه
با غصه های آل عبا گریه می کنیدر اوج روضه های عزا گریه می کنیما با گناه اشکِ تو را در می آوریماز سوز بی وفایی ما گریه می کنیای صاحب عزا، تو به این روضه های مامی آیی و بدون صدا گریه می کنیگاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»در مشهد امام رضا گریه می کنیبر کشته ی فتاده به هامونِ کربلابر داغ سید الشهدا گریه می کنیاین روزها به حال دل زینب اسیردر ماجرای شام بلا گریه می کنیبر رأس های رفته به بالای نیزه هابا خیزران و طشت طلا گریه می کنیحالا دوباره چشم تو ر
ترسم که صرفه ای نبرید عاقبت به
تا کشتن شرف همه کارآیی شماست
ما در کنار رهبرمان ایستاده ایم
ای اهل کوفه دوره تنهایی شماست
با غصه های آل عبا گریه می کنیدر اوج روضه های عزا گریه می کنیما با گناه اشکِ تو را در می آوریماز سوز بی وفایی ما گریه می کنیای صاحب عزا، تو به این روضه های مامی آیی و بدون صدا گریه می کنیگاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»در مشهد امام رضا گریه می کنیبر کشته ی فتاده به هامونِ کربلابر داغ سید الشهدا گریه می کنیاین روزها به حال دل زینب اسیردر ماجرای شام بلا گریه می کنیبر رأس های رفته به بالای نیزه هابا خیزران و طشت طلا گریه می کنیحالا دوباره چشم تو ر
بفرمایید روضه با عرض تسلیت به شما عزیزان بابت ایام سوگواری روزهای آخر صفرالمظفّر شهادت حضرت سبط اکبر امام حسن مجتبی (ع) و شهادت شمس الشموس امام رضا (ع) و همچنین شهادت حضرت ختمی مرتبت رحمت للعالمین روحی فداه محمد مصطفی (ص). مراسم روضه خوانی همراه با ضیافت شام در حسینیه همت طزنج شنبه شب 27 صفر مصادف با 4 آبان 1398 بعد از نماز مغرب و عشاء برگزار میشود. از ارداتمندان به اهل البیت (ع) و خواهران و برادران دینی عزیز دعوت بعمل آمده است تا در این مراسم شرکت
دیروز برای دومین بار روزمان با روضه آغاز شدروضه هایی که پدر میگوید تاسوعای سالهای دور از محمد شنیدهاما نه به آن آرامی که او برایم بازگو میکند!کمتر بزن بازوی خود را بر زمین شرمنده ام کردی گل ام البنینبرخیز و با ان چشم خون الود خود رخت اسیری بر تن زینب ببینپ.نماه منیر بنی هاشم.اوین آباد.نه گوزل زینت وردیناورئیمیزی حسینیوین اوخشامالارینن.
شعر عروج پدر شهیدشاعر رسول چهارمحالی(ساقی)-------------------------------------مجلس ماست عزای پدری غمدیدهپدری که به جهان لطف خدایش دیدهپدری که پسرش گشته فدایی خدابر لبش بوده فقط ذکر مناجات و دعاپدری که به لبش روضه ی زهرا بودهگریه کن بر علیِ اکبر لیلا بوده سالها گریه کن شاه شهیدان بودهنوکر درگه لب تشنه ی عریان بودهمجلس ماست برای پدر پاک شهیدپسرش بوده برای همه مثل خورشیدپسری که  به دیدار پدر آمده استشام تار پدری که  سحر آ مده استروضه خوان روضه بخوان
شعر عروج پدر شهیدشاعر رسول چهارمحالی(ساقی)-------------------------------------مجلس ماست عزای پدری غمدیدهپدری که به جهان لطف خدایش دیدهپدری که پسرش گشته فدایی خدابر لبش بوده فقط ذکر مناجات و دعاپدری که به لبش روضه ی زهرا بودهگریه کن بر علیِ اکبر لیلا بوده سالها گریه کن شاه شهیدان بودهنوکر درگه لب تشنه ی عریان بودهمجلس ماست برای پدر پاک شهیدپسرش بوده برای همه مثل خورشیدپسری که  به دیدار پدر آمده استشام تار پدری که  سحر آ مده استروضه خوان روضه بخوان
کاش میشد به دل غمزده سامان بدهمبه دو چشمان کویرم نمِ باران بدهمپیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم مننگرانم که ندیده رُخ تو جان بدهمگُنهم حال تو را سخت به زحمت انداختچقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم ؟خبط من یوسف من باعث این غیبت شدحقم این است که من تن سوی زندان بدهمخویِ حیوانی من بُرد ز تو دورم کردحیف باشد به خودم منصب انسان بدهمبزن امّا تو بیا چشم مرا خُشک نکنکه فقط فخر به این دیدهء گریان بدهمبا همه بی سر و پایی تو رهایم نکنیولی افسوس که من عشق
ادبیات و شعر مداحی روز 19 ماه رمضاندر کوفه م شد به پاآه و واویلا آه و واویلافرق علی گشته دو تاآه و واویلا آه و واویلاواویلا واویلا…محراب و منبر لاله گونآه و واویلا آه و واویلامسجد شده دریای خونآه و واویلا آه و واویلاحاجتش روا شدمهمان زهرا شدواویلا واویلا…او جلوه ی سعادت است بر خودش سوگند بر خودش سوگنداو کشته ی عدالت استبر خودش سوگند بر خودش سوگندگویم با چشم ترمولانا یا حیدر واویلا واویلا…فُزت و ربّ الکعبه اشآتش دل بود
ادبیات و شعر مداحی روز 19 ماه رمضاندر کوفه م شد به پاآه و واویلا آه و واویلافرق علی گشته دو تاآه و واویلا آه و واویلاواویلا واویلا…محراب و منبر لاله گونآه و واویلا آه و واویلامسجد شده دریای خونآه و واویلا آه و واویلاحاجتش روا شدمهمان زهرا شدواویلا واویلا…او جلوه ی سعادت است بر خودش سوگند بر خودش سوگنداو کشته ی عدالت استبر خودش سوگند بر خودش سوگندگویم با چشم ترمولانا یا حیدر واویلا واویلا…فُزت و ربّ الکعبه اشآتش دل بود
ادبیات و شعر مداحی روز 19 ماه رمضاندر کوفه م شد به پاآه و واویلا آه و واویلافرق علی گشته دو تاآه و واویلا آه و واویلاواویلا واویلا…محراب و منبر لاله گونآه و واویلا آه و واویلامسجد شده دریای خونآه و واویلا آه و واویلاحاجتش روا شدمهمان زهرا شدواویلا واویلا…او جلوه ی سعادت است بر خودش سوگند بر خودش سوگنداو کشته ی عدالت استبر خودش سوگند بر خودش سوگندگویم با چشم ترمولانا یا حیدر واویلا واویلا…فُزت و ربّ الکعبه اشآتش دل بود
شعر عروج پدر شهیدشاعر رسول چهارمحالی(ساقی)-------------------------------------مجلس ماست عزای پدری غمدیدهپدری که به جهان لطف خدایش دیدهپدری که پسرش گشته فدایی خدابر لبش بوده فقط ذکر مناجات و دعاپدری که به لبش روضه ی زهرا بودهگریه کن بر علیِ اکبر لیلا بوده سالها گریه کن شاه شهیدان بودهنوکر درگه لب تشنه ی عریان بودهمجلس ماست برای پدر پاک شهیدپسرش بوده برای همه مثل خورشیدپسری که  به دیدار پدر آمده استشام تار پدری که  سحر آ مده استروضه خوان روضه بخوان
شعر شهادت امام سجاد(ع) رضا قاسمیدر چهل سالِ گذشته اشک من رگبار بودابرِ باران‌زای چشمم روز و شب پربار بوداز گلویم آب خوش پایین نرفته هیچ وقتکامم از خشکیِ داغِ تشنگی سرشار بودزندگی کردم تمام خاطرات خویش راپیش چشمم روضه‌ها هر روز ، در تکرار بودآه از آن لحظه که دیدم جسم بابا را به خاکپیکری که روی آن انگار ، یک نیزار بوداز همان ساعت که روی نیزه‌ها خورشید رفتدائما پیش نگاهم رقص نیزه‌دار بودمن نماز اشک می‌خواندم به محراب بلاروبرویم روی نیزه قب
روضه ی تو روضه ی درده روضه ی رنجه روضه ی غربت    روضه ی توروضه ی  اهه روضه ی اشکه روضه ی حسرتنگه نداشتن حرمتت رو   میون کوچه کشوندنت    اتیش زدن در خونه تو بادست بسته بردنتغریب موندی بینه   یه شهر نامرد  اقا2     توی اتیش گفتی مددمادرزهراغریب یابن اهرا.بند2پیچیده بازمیون خونه شعله ی زهرازکینه ی حیدر   داره اقامیباره مثله ابربهاری به یادمادرپشت دراومدمادرمابه دست شعله معجرافتاد    جلوچشم اهل خونه  در به روی
دو بیتی شهادت حضرت علی ع و شب های قدرشاعر رسول چهارمحالی(ساقی)وقت افطار فقط حال دعا می خواهمتوبه و ندبه به در ماه خدا می خواهمبا اجازه ز کرامات گل یاس بهشتپسر شیر خدا کرب و بلا می خواهم------------------------------شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)با آنکه نمک خورده نمکدان بشکستمبنگر تو به حالم که غمگینم و خستمای کاش شود در شب قدر امسالبینند که از جام می تو مستم---------------------------شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)شب قدر است بیا حال دعایم بنویسبندگی را همه دم ز  ربَّنایم بنو
سرگشته ی مسیر عبور برادریتو از تمام فاطمیان، زینبی تریآرام و باوقار و صمیمی و چاره سازالحق که نور دیده ی موسی بن جعفریالحق که خون فاطمه جوشیده در رگتالحق که ماده شیری از اولاد حیدریبی تاب و بی قرار سوی طوس آمدیگفتی امام را  ز غریبی در آوریگفتی دلت هوایی کوی رضا شده ستچون آهوی شکسته دلی، چون کبوتریکردی نزول و قم به قدومت مدینه شدمعصومه ای و نایب زهرای اطهریشمعی و در طواف تو پروانه های شهرنور تو را گرفته همه خانه های شهرمشهد اگرچه دل به قدو
  سرگشته ی مسیر عبور برادریتو از تمام فاطمیان، زینبی تریآرام و باوقار و صمیمی و چاره سازالحق که نور دیده ی موسی بن جعفریالحق که خون فاطمه جوشیده در رگتالحق که ماده شیری از اولاد حیدریبی تاب و بی قرار سوی طوس آمدیگفتی امام را  ز غریبی در آوریگفتی دلت هوایی کوی رضا شده ستچون آهوی شکسته دلی، چون کبوتریکردی نزول و قم به قدومت مدینه شدمعصومه ای و نایب زهرای اطهریشمعی و در طواف تو پروانه های شهرنور تو را گرفته همه خانه های شهرمشهد اگرچه دل به

آخرین جستجو ها

دبیرستان دخترانه نرجس ناغان undoorropa تولیدی کیف گوهری butmitihyd romperhdahra تعمیر پرینتر | تعمیرات پرینتر | قطعات پرینتر | قطعات یدکی پرینتر یگان فیلم - معرفی فیلم و سریال ایرانی وقته سحر شد megamiraf سفته و مسائل کاربردی آن