نتایج جستجو برای عبارت :

لكی مروت موسم

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن استبکش به غمزه که اینش سزای خویشتن استگرت ز دست برآید مراد خاطر مابه دست باش که خیری به جای خویشتن استبه جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمعشبان تیره مرادم فنای خویشتن استچو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبلمکن که آن گل خندان برای خویشتن استبه مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاجکه نافه هاش ز بند قبای خویشتن استمرو به خانه ارباب بی مروت دهرکه گنج عافیتت در سرای خویشتن استبسوخت حافظ و در شرط عشقبازی اوهنوز بر سر عهد و وفای
در موسم حج امسال خدمات پزشکی عربستان سعودی رنگ و بوی دیجیتالی به خود می گیرد چراکه قرار است تعدادی ربات در اماکن متبرکه مکه و منا در میان جمعیت عظیم حجاج به حرکت در آیند تا چنانچه فردی به کمک یا مشاوره پزشکی نیاز داشت از طریق این ربات ها با پزشکان متخصص مستقر در بیمارستان های ریاض و جده ارتباط برقرار کند.
به نام خداهر كسی از بیرون بخواهد وارد این سرزمین بشود حتما باید احرام ببندد ولو در موسم حج نباشد لذا ورود غیر مسلمان به سرزمین حجاز یعنی حرم ممنوع است چون باید با احرام وارد بشود و احرام از یك كافر متمشی نیست مگر اینكه مسلمان باشد فقط كسانی كه رفت و آمد مكرر دارند مانند راننده‌ها و امثال آنها مستثنایند وگرنه هر كس كه بیرون آمد و بخواهد وارد حرم بشود این باید احرام ببندد در یكی از مواقیت بعد وارد بشود و اگر كسی قصد تجاری یا غیر تجاری دارد می‌
حضرت آیت‌الله ‌ای رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت فرارسیدن موسم حج ابراهیمی، پیام مهمی خطاب به برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان صادر نمودند. این پیام، امسال در حالی منتشر می‌شود که با کارشکنی‌های حکّام سعودی، زائران جمهوری اسلامی ایران در مراسم حج بیت‌الله الحرام حضور ندارند.حضرت آیت‌الله ‌ای در پیام امسال خود تأکید نمودند: جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بی‌ای
یک خاطره :دو دقیقه طواف خانه خدامشغول کار بودم که علی آقا _ آبدارچی متین و خنده روی اداره با سینی چای وارد اتاق شد . با اینکه میدانست من چای نمی نوشم ، یک استکان چای را روی میز گذاشت و بی مقدمه گفت :چرا حج بر ما واجب شده است ؟!چشمانش را نگاه کردم ، حقیقتا پر از نیاز بود - میخواست بداند .گفتم می خواهی چقدر بدانی ؟مانده بود که چه بگوید ! کمی فکر کرد و گفت :همین که بدانم چرا واجب است کافی ست . گفتم وقتی یک عده ای سفری را با هم آغاز میکنند، برای اینکه یک
یک خاطره :دو دقیقه طواف خانه خدامشغول کار بودم که علی آقا _ آبدارچی متین و خنده روی اداره با سینی چای وارد اتاق شد . با اینکه میدانست من چای نمی نوشم ، یک استکان چای را روی میز گذاشت و بی مقدمه گفت :چرا حج بر ما واجب شده است ؟!چشمانش را نگاه کردم ، حقیقتا پر از نیاز بود - میخواست بداند .گفتم می خواهی چقدر بدانی ؟مانده بود که چه بگوید ! کمی فکر کرد و گفت :همین که بدانم چرا واجب است کافی ست . گفتم وقتی یک عده ای سفری را با هم آغاز میکنند، برای اینکه یک
شب شدوشوق نوشتن آمده اینک به سرکاین قلم خشکیده در دستم کامد این خبرسیل افتاده به شیراز و گلگشت مصلایشکوچه ها رود خانه و شهر گشته دریایشملت ایران سیه پوش گشته اند امروزغرق ماتم گشته ایران موسم نوروزمن چه بنویسم؟ کز این بیخیالی هادر کجا مسئول گشتند، لا ابالی هاملت جان بر کف ایران لیاقت این بود؟همت دولت مردان را غایت این بود؟گویم اینک یک کلام صادقانه با شماقدر دان ملت ایران باشید بی ریاشکر گزار ملت ایران باشید بی درنگبهترین یار دولت بود در ا
با زهر کینه کشتند امام عسکری را از نو خزان نمودند گار حیدری را ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏ در سامره بپا شد غوغای روز م ابن‏الرضا فدا شد در راه دین داور ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏ باغ جنان سراسر شد بزم نوحه خوانی‏ کشتند عسکری را در موسم جوانی‏ ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏ یابن الحسن ز جا خیزرخت سیه به ‏برکن‏ جاری سرشک دیده در ماتم پدرکن‏ ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زدمن ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازوگاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خ
به نام تو، به نام مروت، به ناممردی که با ورود در سخت ترین و عمیق ترین چاه تاریک جهنم خود را به مخاطره انداخت وبا چراغ معرفت اساتیدش توانست کن فی کند، صورت مسئله را پیدا کرد او را حل کرد وبه قرن ها تاریکی و زنجیر شدن انسان ها به این مرض پایان داد.
حدیث عشقکمی بگویم از این حال خود برای شما که هر زمان دل من بوده مبتلای شما کجاست موسم دیدار و وصل روح انگیز کنون که می شنوم بوی آشنای شما عنان دل ز کفم رفت و خواب از سر من کدام ساز بنوازم به پیش پای شما بیا که زخمه ی سازم ز بیقراری دل کند حکایت مجنون به سرسرای شما قدم چو رنجه نمایی دوباره در بر من تمام جان و دلم می کنم فدای شماسیده لیلا حسینی نصرتاریخ ثبت شعر : 1398/12/06
باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی.باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی. چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال! ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی!
آقا اگرچه نیستم از وصل ناامیددارم به سینه غم که چرا نیستم شهید؟یاری نکرده حرف مودّت زدن خطاستباید شود برای شما مدّعی، مفیدگاهی به خیمه ی تو رسیدن میسر استاما تعلقات به دنیا شود پدیددیدار گرچه شرط تقرب نمی شوداما بده ز موسم دیدار هم امیدآن قوم دیده بود حسین زمان خویشاما سر امام خودش را چه شد برید؟تاریخ دیده ____ را روز امتحاندر اوج ادعا ره تردید برگزیدمن از تبار جابر و مختار نیستمکار دل غریب مدینه کجا رسیدمی خواهم از تبار شما باشم الی الابدآن
(بنام خدای بهار آفرین – بهار آفرین را هزار آفرین)بار دیگر نوروز با تمام زیبایی هایش فرا می رسد و زمین دوباره نفس می کشد بهار مظهر  قدرت لایزال الهی است و نوید زیبایی و حیات می دهد ، آغاز سال جدید موسم  تجدید عهد ما  با بهار و  بهار آفرین  است  و  پیوندی  دوباره  با آرمان هایمان  [.]
رسید موسم بهمن بهار باز آمدجلال محفل ما، یار دل نواز آمدبه پاست خیمه آلاله ‏های صحراییو ان یکاد بخوان موسم نیاز آمددرون هر ورق سبز بنگری، بینیجمال یوسف مصری در این تراز آمدچراغ لاله فروزان شد از دم عیسیشمیم یاد عزیزانِ پاکباز آمدزمان، زمان طلوع است و فجر بیداریکنون که جلوه خورشید برفراز آمد وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش تو می رسد. گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار و تذکر و بیداری . بهمن که از ر
تولید داخلی خوب است اما بشرطی که با کیفیت باشد.تولید اجناس وکالایی بی کیفیت خیانت است درحق الناس.کسی که کالای بی کیفیت تولید می کند درحق مردم وجامعه اسلامی خیانت می کند.مثل همین خودروسازان بی درد وبی مروت وبی دین،  درایران هم ماشین تولید می کنند. درکشورهای دیگر هم ماشین تولید میکنند. درکشورهای دیگر خودروی پرنده وبرقی تولید می کنند نه خودروی فسیلی . خودروهای تولید داخل ایران فسیل هستند. صاحبان تولیدکننده خودرو درایران مردم ایران اسلامی ر
ساقی بیار باده كه ماه صیام رفتدرده قدح كه موسم ناموس و نام رفتوقت عزیز رفت بیا تا قضا كنیمعمری كه بی حضور صراحی و جام رفتمستم كن آن چنان كه ندانم ز بیخودیدر عرصه خیال كه آمد كدام رفتبر بوی آن كه جرعه جامت به ما رسددر مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفتدل را كه مرده بود حیاتی به جان رسیدتا بویی از نسیم میاش در مشام رفتزاهد غرور داشت سلامت نبرد راهرند از ره نیاز به دارالسلام رفتنقد دلی كه بود مرا صرف باده شدقلب سیاه بود از آن در حرام رفتدر تاب توبه چند
هوا به شدت داغ بود و دلم برای باغچه میسوخت، برای باغچه ای که زیر تابش آن آفتاب دم بر نمی آورد! و درختهای کُنارش راضی بودند به جرعه ای آب!از خانه به جانب ماهشهر رهسپار بودم و به لطف وجود ماشین خواهر اینا تا ترمینال ماهشهر سخت نگذشت به من! هرچند که در غمی آشکار غرق بودم و به گریه های پدر و مادری می اندیشیدم که باز موقع خداحافظی گریه امانشان نداده بود! انگار میخواستند دختری هجده ساله را برای اولین بار راهی دانشگاهی در شهری دووور کنند یا پسری نوزده
در گلشن رسالت آتش زبانه می زد  گل گشته ب ود خاموش بلبل ترانه می زددر بوستان توحید یک ناشکفته گل بودگر می گذاشت گلچین این گل جوانه می زدوقتی که باغ می سوخت صیّاد بی مروّتمرغ شکسته پر را در آشیانه می زدمن ایستاده بودم دیدم که مادرم رادشمن گهی به کوچه گاهی به خانه می زدگردیده بود قنفذ همدست با مغیرهاو با غلاف شمشیر این تازیانه می زدبا چشم خویش دیدم مظلومی پدر رااز ناله ای که مادر در آستانه می زداین روزها می دید موی مرا پریشاناز دیده اشک می ر
نرسد اگر به على کسى، به کجا رود؟ به کجا رسد؟به خدا قسم که اگر کسى، به على رسد، به خدا رسدسوى انبیا، سوى اولیا، ز طریق حب و ولا بیاکه به جایى ار برسد کسى، ز طریق حب و ولا رسدز خودى برون ننهاده پا، نرسیده است به هیچ جاچو کسى ز راه دگر سزد، سر او به عرش علا رسدز ره طلب به ولى برس، ز ره ولى به على برسکه به خضر تا نرسد کسى، نتوان به آب بقا رسدز در على به در دگر، منه پا، که مى ‏ندهد ثمرنرسد کسى به على اگر، به هدر رود، به هبا رسددر کس به غیر على مزن، ره کس ب
مانده تا برف زمین آب شود.
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم ات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سمبوسه و عید.
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می‌رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه‌ام.
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد.
پس چه باید بکنم
من که در ‌ترین موسم بی‌چهچه سال
تشنه زمزمه‌ام؟
 
بهتر آن است
وهوخشترا دریافتن معنی زندگی و اقتدار متعلق بآن منوط بشناختن سرچشمه ایست که از آنجا زندگی و اقتدار مربوط بآن برخاسته نصیب انسان میگردد بمض اینکه باین اصل عمده پی بردیم که آنچه در باطن ما در کار و کوشش است و آنچه در طی زندگانی باسم اقتدار خود را بهر یک از ما ظاهر میسازد از سر چشمه بی پایان ایزدی است آنگاه مناسبات خود را با آفریدگار خویش شناخته خواهیم دانست که کالبد انسانی محط اقتدار مقدس ایزدی داده شده است.نظر بهمین معنی است که شاهنشاهان نامد
وهوخشترا دریافتن معنی زندگی و اقتدار متعلق بآن منوط بشناختن سرچشمه ایست که از آنجا زندگی و اقتدار مربوط بآن برخاسته نصیب انسان میگردد بمض اینکه باین اصل عمده  پی بردیم که آنچه در باطن ما در کار و کوشش است و آنچه در طی زندگانی باسم اقتدار خود را بهر یک از ما ظاهر میسازد از سر چشمه بی پایان ایزدی است آنگاه مناسبات خود را با آفریدگار خویش شناخته خواهیم دانست که کالبد انسانی محط اقتدار مقدس ایزدی داده شده است.نظر بهمین معنی است که شاهنشاها
همزمان با آغاز فصل سرما و موسم استفاده از بخاری‌ها، اینفوگرافیکی با عنوان "هنگام گازگرفتگی چه کنیم؟ " را مشاهده می‌کنید. همزمان با آغاز ماه آبان، چند روزی است که در مناطق مختلف کشورمان با کاهش محسوس دما و خنکی نسبی هوا روبه‌رو هستیم. کاهش دما باعث شده تا شاهد به راه‌ انداختن بخاری‌های گازی و استفاده از آن‌ها توسط جمع زیادی از مردم در نقاط مختلف کشور باشیم.هرچند استفاده از بخاری‌های گازی در فصول سرد سال موجب گرمی هوای محیط می‌شود، ا
باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی. باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی. چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال! ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی! دوباره مرا به میهمانی ملکوت می خوانی و شرم، زبان اجابتم بسته است و بغض حسرت از گذشته ی خویش، راه رهایی از نای بی نوایی ام می کاود. جفا کردم، از تو وفا دیدم. دیده به رویت بستم و ابواب عفو به رو
بسم اللههمین اول بگویم که پی نوشت این پست مهم است و متفاوت با متن؛ چون کوتاه بود دلم نیامد پست دیگری حرامش شود.از شعرهای دست و پا شکسته ام که بگذریم، یادم هست جزو مطالب اولیه وبلاگم راجع به درگیری ها و دل مشغولی هایی بود که ظاهرش مثبت است اما ما را از خدا و وظایف غافل میکند.هیچ وقت وبلاگ و صفحه اینستا و. برایم جایی برای انتشار مطالب مربوط به مسائل شخصیم نبود. اگر در این نوشته میگویم، برای برداشت و تحلیل نهایی ست. امیدوارم آن را نشات گرفته از نا
بهاریه گریز به روضۀ حضرت علی اکبر (علیه السلام)بهار اولدی گوروندی آیت توحید دنیادهسالندی گلستانه بر زمرّد رنگ سجّادهاولان سرگرم وحدت معتکف کاشانۀ غمدهدولانسون گلشنی باخسون قد دلجوی شمشادهتفکّر ایلسون تغییر فصل و وضع گاریندور علّت گیدور آز وقتده وضع چمن بادهایدوب گلده عجب اظهار قدرت خالق یکتاهویدا ذات مکنونی ایدوب هر چشم بینادهنه یالقوز گل نه تک سنبل نباتات چمن یکسرباخاندا وَحدَهُ وَحدَه دیر ظاهرده معنادهگل سرخ اوسته نقّاش حقیقی گو
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای یکی از بزرگان اهل تمیزحکایت کند ز ابن عبدالعزیزکه بودش نگینی در انگشتریفرو مانده در قیمتش جوهریبه شب گفتی از جرم گیتی فروزدری بود از روشنایی چو روزقضا را درآمد یکی خشک سالکه شد بدر سیمای مردم هلالچو در مردم آرام و قوت ندیدخود آسوده بودن مروت ندیدچو بیند کسی زهر در کام خلقکیش بگذرد آب نوشین به حلقبفرمود و بفروختندش به سیمکه رحم آمدش بر غریب و یتیمبه یک هفته نقدش به تاراج دادبه درویش و مسکین و محت
رمزها در رمضان است، خدا مى‏ داندبرتر از فهم و گمان است، خدا مى ‏داندلیلة القدر، کدامین شب این ماه خداست؟چه شبى برتر از آن است، خدا مى ‏داندهر شبى توبه کنیم از گنه و پاک شویملیلة القدر، همان است، خدا مى ‏داندموسم بندگى چشم و زبان و گوش استنه همین صوم دهان است، خدا مى ‏داندگر نباشد همه اعضاى تو تسلیم خداروزه ات صرفه ى نان است، خدا مى ‏داندبار عام و همه مهمان خداوند کریمماه آزادى جان است، خدا مى ‏داندسبط اکبر که در این مه متولد گردیدرمز حسن
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان ترا که من هم برسم به آرزوییبه کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگوییهمه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی / من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار موییچه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جوییشود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت / من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویبشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبوییهمه موسم تفرج به چمن روند وص

آخرین جستجو ها

Clark's page ارز دیجیتال Tony's site سوپرهای جدید کتومتو | محل بهترین ها Heather's receptions gaodejura زیرنویس سریال های کره ای دانلود نمونه سوال پایه ششم ابتدایی بانک اطلاعات ملکی اینترنتی مسکن نارون