کلی حرف زدم اول ولی بعد فقط یه کوچولو پاکشون کردم.نگاه کردن. نه گاه، بی گاه.از لای انگشتهایِ مهتاب رنگِ تو آرام دارد چکه میکندچشمههای اشک، ابرهای بارانزا و تمامی قطعات تکه تکه شدۀ پلک هایماز لای انگشتهای مهتاب رنگ تو دارد غرق میشود رویایی ماه ها و ماهی ها رویای یافتن کرانهای در دریاو آرام دارد چکه میکند زمان، نگاه کن، که چه میکند همه چیز، که از دست رفته، همه چیز شده استآیا میخواهی دلهرههایت بروند یا بمانند؟تو دستهای خالی خ
درباره این سایت