نتایج جستجو برای عبارت :

دلنوشته مسافر امید

مسافر شارود در قسمتهایی از این دلنوشته چنین گفت: این روزها آن صحبت شما در سی دی نیکوتین دست‌به‌دست می‌گردد و آن زمان که بغض می‌کردی و می‌گفتی خدایا به همه‌چیزت شکر، به بیماریت شکر، به لحظاتی که دل توی دلمان نبود و در بیمارستان می‌رفتیم و می‌آمدیم .»دلنوشته کمک‌راهنمای مسافر شارود به مناسبت پرواز مسافر مسعود حاج رسولی
مسافر منصور در این دلنوشته می‌گوید: همه می‌گفتند که من دیگر آن آدم سابق نیستم. این من جدید،غریبه آی آشنا بود که گویی سالهاست او را ندیده و نشناخته بودم. آری من سالها بود خودمرا ندیده بودم.
دلنوشتهوقتی شنیدم یک مسافر ۱۱ ماه طول می کشد تا در کنگره ۶۰ به رهایی برسد، باور نمی کردم این تنها راه درمان در جهان است؛ تا اینکه خودم سه هفته بعد، در کنگره حضور پیدا کردم و در اولین جلسه.
دلنوشته ای به قلم دو نفر همسفران قبول شده در جایگاه کمک راهنماییهمسفر رویا صابری و همسفر رویا خرقانی دو نفر از کسانی هستند که ماه گذشته شال مقدس کمک راهنمایی را از دستان پر مهر آقای مهندس دریافت نمودند؛ در ادامه ی مطلب حس و حال خود را در قالب دلنوشته ای زیبا تقدیم نگاه مهربانتان می نمایند.
دلنوشته برای خداتنهایم مگذار خدایا.گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خندهنه فریاد آرامت می کند و نه سکوتآنجاست که با چشمانی خیسرو به آسمان میکنی و می گوییخدایا تنها تو را دارم ،تنهایم مگذارخدایا، پروردگارا، کمک کن، که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقیقت بگشایمخدایا،یاریم کن که مرغ خسته دلم را که دیری است در این قفس زندانی است، در آسمان آبی عشق تو پرواز دهم.خدایا، پروردگارا، یاریم کن که شوق پرواز را همیشه در خود زنده نگهدارم. خدایا. تو خود
دلنوشتهبا حضور در کنگره یاد گرفتم که در هر شرایطی چگونه خود را آرام کنم و افسار نفس خود را به دست بگیرم. یاد گرفتم که وقتی جایی از روزگارم آتش گرفت با دانایی و بی تأملی خودم بنزین آن آتش نشوم .
دلنوشته های مذهبی درد و دل مرد فقیر با خدامرد فقیری از خدا سوال کرد:چرا من اینقدر فقیر هستم؟خدا پاسخ داد:چون یاد نگرفته ای که بخشش کنیمرد پاسخ داد:من چیزی ندارم که ببخشم…خدا پاسخ داد:چرا، معدود چیزهایی دارییک صورتکه میتوانی لبخند بر آن داشته باشییک دهانکه می توانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنییک قلبکه می توانی بروی دیگران بگشاییو چشمانیکه میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنیفقر واقعی، فقر روحــــی استدل آدم ها، خیلی ساده
دلنوشتههمیشه نیرویی جلوی من را می گرفت، که همان نیروهای منفی بود، که هر کاری انجام می دادند که من به خواسته ام  نتوانم برسم.  خدا را شکر الان که به کنگره آمده ام، متوجه شده‌ام باید تاریکی را لمس میکردم تا روشنایی را ببینم؛
به نام قدرت مطلق اللهدلنوشته ی زیبای مسافر رسول حالاتش را قبل از مصرف مواد و دوران اعتیاد و دلیل آمدنش به کنگره 60 را بیان می کند که از زبان خودش در این دلنوشته میخوانیم که چه به حالش گذشت :
مسافر جعفر در قسمتی از دلنوشته خود چنین گفتند:  کنگره را می‌توان به یک کارخانه انسان‌سازی تشبیه کرد بدین معنی که پس از پالایش جسم و تزکیه نفس آن‌ها را تحویل جامعه و خانواده‌هایشان می‌دهد
به اميد خدا در این راه مقدس قدم‌هایمان را محکم کنیم تا سفر خیلی خوبیداشته باشیم و از تاریکی نجات پیدا کنیم و به نور حق‌تعالی حرکت کنیم و به‌فرمانعقل برسیم.دلنوشته هم سفر فروزان رهجوی کمک راهنمای محترم هم سفر پروانه
به نام عشق الهی،سلام دوستان زهرا هستم مسافر نیکوتین دلنوشته‌ام در وصف استادم خانم جلالی می‌باشد و این دلنوشته را تقدیم به استادم میکنم.نمیدانم از کجا شروع کنم، از آن روزهای زمستانی یا از آن روزهای تابستانی که حالم دگرگون بود و زمانی که صدایش را میشنیدم یا نگاهش به چشمانم خیره میشد، آدرنالین بدنم بالا میرفت و شور و هیجان وجودم را فرا میگرفت.
کنون‌که این دلنوشته را می‌نویسم سالم و سلامت هستم و باافتخار میگویم که من سمیه ماشاالله به کمکراهنمایی راهنمای عزیز خانم مرضیه و کمک راهنمای مسافرم آقای امین 13 ماه سفرکردیم و حالا به لطف خداوند و جناب مهندس 8 ماه است که آزاد و رها هستیم
دلنوشته های زیبا و عاشقانه عشقیاگه کسی شمارو بخواد حتما جایی براتون باز میکنه‎خودتون رو مجبود نکنید که به زور برای خودتون جا باز کنید‎خودتـــو به کسی که قــدرتـــو نمی دونــه تحمیـــل نکن‎توهم اعجوبه بودن به سرش میزنه و با احساست بازی میکنه‎نه عروسک بـــاش و نه عروسک گـــردان‎فـــقـط خـــــودت بـــــاش‎ .!‎الهی قمشه ای‎‎‎
دلنوشتهعشق ناشی از معرفت است. انسانی که شناخت و آگاهی نداشته باشد، از کوچکترین رفتار دیگران آزرده می شود و انسانی که یاد نگیرد بی منّت محبت کند و انتظاراتش را از روی دیگران بر ندارد، نمی تواند به ورطه ی عشق و محبت قدم بگذارد.
دلنوشتهبه این فکر می کنم که هر کس بهر کاری ساخته شده و بهر هدفی پا به حیات نهاده و همیشه از خداوند می پرسیدم: خدایا! مرا بهر چه هدفی آفریده ای؟ مرا به آن برسان! و امروز فهمیدم من نیز بهر احیای نفس انسان های خسته و درمانده ای پا به حیات نهاده ام که فراتر از یادگیریِ خواندن و نوشتن را فریاد می زنند.
به نام عشق الهیسلام دوستان زهرا هستم مسافر نیکوتین.از اینکه دلنوشتهٔ مرا می‌خوانید سپاسگزارم، این دلنوشته‌ای که نوشتم با تمام دلنوشته‌هایم فرق می‌کند چون خیلی سختی کشیدم، عذاب کشیدم تا به اینجا رسیدم حالا در موردش صحبت می‌کنم.
بعد از ورود به کنگره ذهن انسان پرورش می‌یابد، افکار انسان منظم می‌شود و جسمشترمیم و نفسش تربیت می‌گردد تا کم‌کم با آموزش‌ها بتواند مراحل سخت و مشکلات راپشت سر بگذارد.دلنوشته همسفر مریم رهجوی کمک راهنما همسفر سمانه
انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند حتی از فاصله های دور… از انتهای افق‌های دور و نزدیک انگار. جایی نوشته بود که اینها باید  در یک مدار باشند یک روزی یک جایی است  که باید با هم ، برخورد کنند… آنوقت… میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق اصلا میشوند هم شکل… مهرشان آکنده از همه …. حرفهایشان میشود آرامش… خنده شان، کلامشان می نشیند روی طاقچه دلتان نباشند دلتنگشان میشوی هی همدیگر را مرور می کنند از هم خاطره می سازند…. مدا
دلنوشتههر روز برای زندگی با پسرم برنامه ریزی می کردم ولی یک بغض بزرگ و قوی گلویم را فشار می داد. بیشتر اوقات با مسافرم جر و بحث می کردم، زندگی کردن برایم جهنم شده بود. هر روز که می گذشت.
خوب بودن، ماجرای ترس از دوزخ و طمع بهشت نیست، قصه ثواب و عذاب نیست، طریقتهم نیست. خوب بودن همان عقلانیت است، همان سلامت تفکرات است. خوب بودن این است کهنگذاریم رذیلت‌ها در تن ما تکثیر و رشد پیدا کنند و این است که روح ما میزبان ناراستی‌هامی‌شود.
لژیون ولیام وایت یعنی عشق یعنی تو یعنی باز پس گرفتن خود از نیروهای تاریکی یعنی دوباره نفس کشیدن یعنی جایی که ارزش تو را می دانند تو را سرزنش نمی کنند با تو با مهر رفتار می شود تو را سر ذوق می آورند به تو کمک می کنند، این لژیون باغبانی دارد که دستانش عشق دارد
پناه برای مسافری خسته و از همه جا راندهدلنوشتهمسافری که همیشه آیینه عذاب بود و همیشه مقصر در زندگی ام ولی از جناب مهندس عشق آموختم که پر پروازش باشم تا با هم به طرف انسانیت و روشنایی اوج بگیریم.
دلنوشتهدر بدو ورودم به کنگره به سخنان زیبایی که در کنگره می شنیدم، باور نداشتم ولی باید بگویم حمایت های ناچیز من باعث شد روزنه های نور در زندگی ام وارد شوند و در مقابل این همه نور و روشنایی.
خالق مهربان را بسیار شاکرم کهبه من توفیق آمدن در این جلسات را دادتا از آموزش های کنگره 60 بهره بگیرم و با شیوه‌ای دیگر از خودشناسی، خداشناسیو جهان‌بینی خود دست‌یابم وهم باعث تغییر خود، خانواده وزندگی خود شوم.دلنوشته هم سفر فاطمه رهجوی کمک راهنمای محترم همسفر فیروزه
دلنوشته دو نفر از عزیزان خدمتگزار سایتبا ورودم به کنگره در کنار دوستانی قرار گرفتم که به دنبال جاه و مقام و دیده شدن نیستند و پشت پرده خدمت می کنند. خدمتگزاران سایت سکان کوچکی از این کشتی عظیم را در دست گرفتند و با ملوان از خودگذشته به دنبال افرادی می روند که.
دلنوشته ای پیرامون دستور جلسه هفتگی؛ گل‌ریزان به قلم همسفر حمیده گذشتن از مال دنیا در ابتدا سخت است ولی در ادامه بسیار لذت‌بخش است و این لذت با هیچ‌چیزی قابل‌معاوضه نیست، برای بخشیدن لازم نیست که انسان در رفاه کامل باشد 
مسافر افشین در این دلنوشته می‌گوید: درکنگره مسافر اعتماد به نفسی پیدا می‌کند که نظیر آن را تجربه نکرده است و اینبزرگترین دستاورد آن تصمیم نخست و استفاده از حق انتخابی است که خداوند به انسانداده است.
مهدی جان!اوایل برایت دلنوشته می‌نوشتم اما حالا دیگر دلم خودش می‌نویسد. خواستم از دردم » بنویسم اما دلم میگوید دردِ شما ، خودِ من » ام. خواستم از بی‌کسی‌ »ام بنویسم اما دلم می‌گوید تنهاتر از شما در عالم نیست. خواستم بنویسم دلم از روزگار گرفته » اما دلم می‌گوید خودم در خون به دل کردنِ شما کم نگذاشته‌ام. قلم کم آورد ، از دستم افتاد. به راستی که وسعت مظلومیت شما قابل نوشتن نیست. #دلنوشته_مهدوی☑️ کانال مهدویت مهدیارانeitaa.com/joinchat/
به نامِ تو ای تماشایی ترین خلقِ جهانم.!امروز که این دلنوشته را مینویسم، چهار ماه و چهارده روز از رهایی‌مان میگذرد و حال به اینجا رسیدیم.حالِ دلم امروز خوش است، خوش‌تر از آن که گمان میکردم و رویایش را در ذهن میپروراندم. خوش‌تر از آن که هر شب خوابش را میدیدم، حتی خوش‌تر از آن که برایش برنامه‌ریزی کرده بودم.

آخرین جستجو ها

leurokeco هولوگرام پرینتینگ talymace سلام بر آزادی Maurice's style دانلود کتاب ساز و برنامه ساز اندروید الكتروتكنیك مركز آموزش و آزمون بین المللی ICDL خودشکوفایی دست نوشت های یک مهندس علوم دامی nemycompli