نتایج جستجو برای عبارت :

دلنوشته درباره منم یک حاج قاسم دیگری هستم

عالم همه در سیطره حضرت قاسمدنیا همه مستعمره ی حضرت قاسمدر جان و تنم عشق حسن ریشه دواندههویت من صادره ی حضرت قاسمروزی ما در سفره ی قاسمماه دلارا چهره ی قاسماز همه سر ها سر ترین سرورغرش طوفان نعره ی قاسمبه میدان شتاباننوه ی شیر خیبربه لرزه درایدتن آن قوم کافرغضب کرده رفتهبه ابالفضل العباسدرارد دمار ازهمه در بین لشگریا قاسم ابن الحسن
کنون‌که این دلنوشته را می‌نویسم سالم و سلامت هستم و باافتخار میگویم که من سمیه ماشاالله به کمکراهنمایی راهنمای عزیز خانم مرضیه و کمک راهنمای مسافرم آقای امین 13 ماه سفرکردیم و حالا به لطف خداوند و جناب مهندس 8 ماه است که آزاد و رها هستیم
دلنوشته های مذهبی درد و دل مرد فقیر با خدامرد فقیری از خدا سوال کرد:چرا من اینقدر فقیر هستم؟خدا پاسخ داد:چون یاد نگرفته ای که بخشش کنیمرد پاسخ داد:من چیزی ندارم که ببخشم…خدا پاسخ داد:چرا، معدود چیزهایی داریيک صورتکه میتوانی لبخند بر آن داشته باشیيک دهانکه می توانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنیيک قلبکه می توانی بروی دیگران بگشاییو چشمانيکه میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنیفقر واقعی، فقر روحــــی استدل آدم ها، خیلی ساده
  من این آرامش نسبی را که درزندگی به دست آورده‌ام را مدیون بهترین پدر دنیا آقای مهندس دژاکام هستم وهم چنینراهنماهای بسیار مهربان و دلسوز خودم و مسافرم هستم و از هر دو آن‌ها به خاطرزحماتی که در این مدت برای ما کشیده‌اند تشکر می‌کنم.                                      دلنوشته هم سفر سمیرا رهجوی کمک راهنمای محترم هم سفر مهناز       
با تو هستم، با تو که سال‌هاست با دردهایی زندگی کرده‌ای که بسیاری از آدم‌ها را حتی تاب شنیدن آن نیست با تو هستم، با تو که سال‌هاست به هر دری زدی تا زندگیت را، همسر و فرزندانت را از میان آتشی که هر دم تو را  می‌سوزاند و دم بر نمی‌آوردی ، نجات دهی
لحظه ی دیدارنزديک استباز من دیوانه ام ، مستمباز می لرزد،دل ام ،دستمباز گوئی در جهان ديگري هستم .های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ!های! نپریشی صفای زلفک ام را ، دست!و.آبرویم را نریزی ، دل!_ای نخورده مست !لحظه ی دیدار ، نزديک است !مهدیِ اخوان ثالث
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو…تو کجایی پدرم…؟!آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو…بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا…آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو…جانِ من حرف بزن!امر بفرما پدرم.آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو…کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییستآنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو…پدر ای یاد تو آرامش من…!امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!جانِ من زود بیابغلم کن پدرم…!آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو…به خدا دلتنگم!رو به ر
مسافر شارود در قسمتهایی از این دلنوشته چنین گفت: این روزها آن صحبت شما در سی دی نيکوتین دست‌به‌دست می‌گردد و آن زمان که بغض می‌کردی و می‌گفتی خدایا به همه‌چیزت شکر، به بیماریت شکر، به لحظاتی که دل توی دلمان نبود و در بیمارستان می‌رفتیم و می‌آمدیم .»دلنوشته کمک‌راهنمای مسافر شارود به مناسبت پرواز مسافر مسعود حاج رسولی
دلنوشته ای به قلم دو نفر همسفران قبول شده در جایگاه کمک راهنماییهمسفر رویا صابری و همسفر رویا خرقانی دو نفر از کسانی هستند که ماه گذشته شال مقدس کمک راهنمایی را از دستان پر مهر آقای مهندس دریافت نمودند؛ در ادامه ی مطلب حس و حال خود را در قالب دلنوشته ای زیبا تقدیم نگاه مهربانتان می نمایند.
یادم است حاج قاسم می‌گفت: من وقتی مادر شهیدان هندوزاده را می‌بینم، تمام خستگی‌هایم رفع می‌شود. من عاشق فرزندان شهید حاج یونس زنگی‌آبادی هستم.» مادر علی آقا شفیعی هم هیچ‌کس را نداشت. فقط يک پسر داشت که او هم شهید شد؛ حاج قاسم از بغداد، بیروت و دمشق یا هرجا که بود زنگ می‌زد و حال این مادر شهید را می‌پرسید
علمدارِحضرتِ وَلی،قاسم سلیمانیسراپایت نورِ مُنجَلی،قاسم سلیمانینگاهت شمشیرِ  صِیقَلی،قاسم سلیمانیای اُلگویِ شیعه یِ علی،قاسم سلیمانیرمز انتقام،قاسم سلیمانیذکرِ یا علی،قاسم سلیمانیناصرِ الحُسین،قاسم سلیمانی____تو تصویرِ دین و غیرتی، قاسم سلیمانیتو مجموعِ عشق و عزتی، قاسم سلیمانیتو شاگردِ خوبِ نهضتی، قاسم سلیمانیتو با خونَت رمزِ وحدتی، قاسم سلیمانیجانِ ملت و روحِ اُمتی، قاسم سلیمانیفدایی هایِ تو هم قسم، قاسم سلیمانیدستِ ظُلم م
دلنوشته برای خداتنهایم مگذار خدایا.گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خندهنه فریاد آرامت می کند و نه سکوتآنجاست که با چشمانی خیسرو به آسمان ميکنی و می گوییخدایا تنها تو را دارم ،تنهایم مگذارخدایا، پروردگارا، کمک کن، که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقیقت بگشایمخدایا،یاریم کن که مرغ خسته دلم را که دیری است در این قفس زندانی است، در آسمان آبی عشق تو پرواز دهم.خدایا، پروردگارا، یاریم کن که شوق پرواز را همیشه در خود زنده نگهدارم. خدایا. تو خود
قاسم» هنوز زنده است. / ۱۱

گفتگوی تلفنی حاج قاسم» روی خط شبکه ۳





حاج قاسم
سلیمانی گفت: فقط عملیات کربلای ۴ نبود که به موفقیت نرسید عملیات رمضان و
والفجر مقدماتی هم بودند که کارهای بسیاری برای آنها انجام داده بودیم اما
به نتیجه نرسیدند.
دلنوشتهبا حضور در کنگره یاد گرفتم که در هر شرایطی چگونه خود را آرام کنم و افسار نفس خود را به دست بگیرم. یاد گرفتم که وقتی جایی از روزگارم آتش گرفت با دانایی و بی تأملی خودم بنزین آن آتش نشوم .
۲ بار انتقام می‌گیریم؛ به رسم حاج قاسم جنایت ترور حاج قاسم و ابومهدی المهندس و سایر همرزمان آنها هر چند بزرگ است، اما سر سوزنی، درد بی‌درمان آمريکا و اسرائیل در منطقه را ساکت نمی‌کند.
دلنوشتههمیشه نیرویی جلوی من را می گرفت، که همان نیروهای منفی بود، که هر کاری انجام می دادند که من به خواسته ام  نتوانم برسم.  خدا را شکر الان که به کنگره آمده ام، متوجه شده‌ام باید تاريکی را لمس ميکردم تا روشنایی را ببینم؛
کنگره به من آموخت کهبرای خودت زندگی کن و حال خوب من باعث شادی بچه‌هایم می‌شود. البته همیشه دعا می‌کنمکه خالق مهربان تنفر مواد را در دلش بیندازد و مطمئن هستم که این اتفاق می‌افتد.دلنوشته هم سفر ساغر رهجوی کمک راهنما محترم، خانم فاطمه لژیون نهم
حاج قاسم سلیمانی در سال 86 در نامه‌ای به کم‌سن‌و‌سال‌ترین همرزم قدیمی خود در لشکر 41 ثارالله شهادتی را طلب می‌کند که 12 سال بعد به آن دست یافت. حسین معروفی فرمانده سپاه استان گلستان که در زمان جنگ کم‌سن‌وسال‌ترین فرمانده گردان در لشکر ۴۱ ثارالله بود، در کتاب خاطرات خود نامه‌ای از سپهبد شهید حاج قاسم
انتقام سخت شعار ملت ایران است و ملت بلوچ ایران ام در شهید شدن سردار دلها شهید قاسم سلیمانی بسیار داغ دار و ناراحت شدن ودر تشعی جنازه سپهبد شهید قاسم سلیمانی در کرمان شرکت کردن من خیلی ممنونم از بچه های سپاه جواب آمريکای خبیس را با موشک دادن که ترامپ بداند ایران در برابر این کار اون نه خواهیم نشست و انتقام سخت هنوز ادامه دارد
سلام دوستان معصومه هستم يک همسفرسال 88بود که بعد از ترکهای متعدد و بی ثمری که مسافرم انجام داده بود ، يک روز از سرکار کار به خانه آمد و گفت :"يکی از همکارانم آدرس یه جایی رو بهم داده و گفته با مواد ترکت میدن"
به نام عشق الهی،سلام دوستان زهرا هستم مسافر نيکوتین دلنوشته‌ام در وصف استادم خانم جلالی می‌باشد و این دلنوشته را تقدیم به استادم ميکنم.نمیدانم از کجا شروع کنم، از آن روزهای زمستانی یا از آن روزهای تابستانی که حالم دگرگون بود و زمانی که صدایش را میشنیدم یا نگاهش به چشمانم خیره میشد، آدرنالین بدنم بالا میرفت و شور و هیجان وجودم را فرا میگرفت.
از عشق چه بگویم، که عشق، به ظاهر سوختن است، اما نه برای خاکستر شدن، بلکه برای تبدیل شدن به نور، برای رسیدن، برای فهمیدن، برای زیستن و برای عشق ورزیدن، آری مرزبانی همان عشق است یعنی با پای روی گداخته های آتش راه رفتن است. سلام دوستان محرم هستم يک مسافر هفته ایجنت اسیستانت و مرزبانی را خدمت ایجنت اسیستانت و مرزبانی و اعضای کنگره 60 تبريک عرض می کنم.  خوشحالم که امروز در خدمت يکی از خدمتگزاران و مرزبانان نمایندگی آزادی مسافر آقای قاس
25 ویژگی شاخص حاج قاسم سلیمانی



در آستانه چهلمین روز از شهادت سردار سلیمانی دبیرخانه شورای
فرهنگ عمومی کشور بیانیه‌ای تفصیلی در خصوص تبیین مولفه‌های مکتب شهید
سردار سلیمانی» صادر کرد.
دلنوشته های زیبا و عاشقانه عشقیاگه کسی شمارو بخواد حتما جایی براتون باز ميکنه‎خودتون رو مجبود نکنید که به زور برای خودتون جا باز کنید‎خودتـــو به کسی که قــدرتـــو نمی دونــه تحمیـــل نکن‎توهم اعجوبه بودن به سرش میزنه و با احساست بازی ميکنه‎نه عروسک بـــاش و نه عروسک گـــردان‎فـــقـط خـــــودت بـــــاش‎ .!‎الهی قمشه ای‎‎‎
دلنوشتهعشق ناشی از معرفت است. انسانی که شناخت و آگاهی نداشته باشد، از کوچکترین رفتار دیگران آزرده می شود و انسانی که یاد نگیرد بی منّت محبت کند و انتظاراتش را از روی دیگران بر ندارد، نمی تواند به ورطه ی عشق و محبت قدم بگذارد.
سلام دوستان؛من ستایش هستم همسفر کوچک.پدر من سالها به دام اعتیاد افتاده بود و من دوست نداشتم پدرم يک مصرف کننده باشد.من این را هم مطمئن هستم که فقط پدر من نیست که معتاد بود.هزار نفر دیگر هم که الان بیرون کنگره هستند اعتیاد دارند و شاید يک دختر و یا يک پسر هم دارند،که آنها هم این آرزو را دارند که پدرشان خوب شود.
قاسم سلیمانی زنده، داعش را از منطقه محو کرد   قاسم سلیمانی شهید، آمريکا را از منطقه خارج کرد  وقتی می گوییم شهدا زنده اند یعنی این  حالا کجاهاش رو دیدید، انشاءالله منتظردستاوردهای جهانی باشید
به نام عشق الهیسلام دوستان زهرا هستم مسافر نيکوتین.از اینکه دلنوشتهٔ مرا می‌خوانید سپاسگزارم، این دلنوشته‌ای که نوشتم با تمام دلنوشته‌هایم فرق می‌کند چون خیلی سختی کشیدم، عذاب کشیدم تا به اینجا رسیدم حالا در موردش صحبت می‌کنم.
به نام خالق يکتادلنوشته ای به قلم همسفر فاطمه از لژیون دهمیاد گرفتم هیچ کس نمی تواند مشکلات زندگی مرا حل کند و زندگی ام را تغییردهد غیر از خودم و تنها کسی که باید از او توقع داشته باشم؛ خودم هستم نه هیچ کس دیگر چون خودم باعث اتفاقات زندگی شده ام. شاید مصرف کننده بودن مسافرم تقصیر من نباشد اما او انتخاب من بود و خودم او را خواستم؛ پس باید مشکلات او و زندگی ام را هم بخواهم، نمی شود گل را خواست اما خارش را نخواست.
به نام قدرت مطلق الله ۱-به‌رسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟سلام دوستان قاسم هستم مسافر آخرین انتی ايکس شیره تریاک روش درمان دیاس تی با شربت او تی مدت ۱۱ ماه و ۱۵ روز سفر کردم ورزش در کنگره شنا و تنیس رویمیز باراهنمایی راهنمای گران‌قدر آقای محمد بصیری الآن مدت ۲۴ ماه ۲۰ روز هست که آزادو رها هستم.

آخرین جستجو ها

kamalkamalimusic شرکت کاسپین ماشین ایلیا چت خوش اومدین مرکز خرید ساعت مچی ارزان ابزارآلات صنعتی و ساختمانی worriaclerta rehandfese Charles's notes سنگاپور kachchmonmoro