نتایج جستجو برای عبارت :

کارآگاه السا قسمت اول– داستان های جلسایی

سلام من امدم ت شهر شیدا امدم خب بلی خفه خون میگیرد و بپرید ادامه .جکاوف داشتم خفه میشدم لامصب چرا انقدر هوا گرمه از تخت پریدم پایین و رفتم که آب بخورم که یهو در اتاق السا باز شد و با صورت مبارکم برخورد کرد . اخ صورت نازنینم و نابود کرد که یهو خود السا گور بگور شده ام افتاد روم یعنی واقعا در اون لحظه پرس شدم .   السا : اوه جک حالت خوبه ؟من:بله به لطف شما .السا : اوه ببخشید .و از روم پاشد و دستم و گرفت و کمکم کرد تا بلند شدم و بهش گفتم من: واسه چی

آخرین جستجو ها

maulidcacu کنگره 60 _ وب مسافران c60 Merrill's page *چکاد* اندیشه ی راسخ Scott's memory گروه درسی ادبیات فارسی متوسطه اول استان کردستان سایت تفریحی کتاب های جواد نعیمی M&MSUBTITLE