صلام دوستان رمان داریمپارت اول#زندگی پر ماجرا*رریتی/پينکی>رینبودش&واندااز زبان رریتی**صبح زود با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم همونطور خوابالو گوشیم رو جواب دا/سلام رریتی صبح بخیر امروز من و توایلایت و چند تا از بچه های دانشگاه میخوایم بریم بیرون تو هم میای؟با خودم گفتم بدم نیس یکم ناز عشوه برای دوستای پينکی و کلاس گذاشتن*امممم چرا که نا پينکی جان خوشحال میشم باهاتون بیام/خب خب پس ساعت 4 منتظرم!که یکهو رینبو اومد تو اتاقم> بیدار شدي رریت
درباره این سایت