نتایج جستجو برای عبارت :

موهاشو به زور زدم

خب اومدم با بخش دوم شباهت های میراکلس و انیمیشن های دیگرواقعا ببخشید کمهحالا بریم ببینیمشوندر مورد اولی باید بگم که خیلی به هم شباهت دارندومی هم مرینت و شخصیت پنی رو در کاراگاه گجت میبینیماگه موهاشو سرمه ای کنیم به نظرم شبیه هم میشن؟نظر شما چیه؟زیر همین پست بگید بازم میگم کپی با ذکر منبع و سازنده فعلا
بعضی از عروسكامو اصلا دوست نداشتماولش باهاش بازی میكردم اما خیلی زود ازش  خسته میشدم و پرتش میكردم یه گوشه ی اتاقعروسك بیچاره.موهاشو میچیدم.لباساشو در میووردم.با لاك و خودكار و هرچی كه جلو دستم بود، لپاشو سرخ میكردم .از هر جا ناراحت بودم، سرش داد میزدم و به در و دیوار میكوبیدمش و هرچی دلم میخواست بهش میگفتم.روزای زیادی سپری میشد و من حتی فرصت نمیكردم كه یه كم جابه جاش  كنم تا نپوسه.من بهش  نگاه هم نمیكردم اما اما اون عروسكی رو
تازه هجده سالم شده بود و ممد (داداش کوچیکم) حدودا 12 ساله بود. مدرسه اشون بهش گفته بود شنبه باید موهاشو اصلاح کرده باشه، وگرنه راش نمیدن. ممد هم طبق معمول لحظه 90 یادش افتاده بود (و جمعه ساعت 9 شب بالطبع بیشتر آرایشگاه ها بسته بودند) تو خونه میدویدو زار میزد که فردا نمیتونم برم مدرسه، ناظممون خیلی سگه، رام نمیده!اونجا دیدم بعنوان برادر بزرگتر تنها کاری میتونم بکنم اینه که خودم دست به کار شم. یکم با خودم فکر کردم، به خودم گفتم امیرعلی تو که این همه
یه دختر:*پوشیدن لباس های به اصطلاح پسرونه و کلا تامبوی بودن*خب من میخوام اینجوری زندگی کنم به بقیه هم ربط نداره!جامعه:بابا حله خیلیم خفنهیه پسر:*پوشیدن لباس های به اصطلاح دخترونه و هم معنی لغویش رو یادم رفته:/*منم میخوام اینجور زندگی کنم به بقیه هم ربط نداره!جامعه: 0: وات د فاکککک؟چرااا؟خیلی زشته که واقعا که متاسفم کاش بری و بمیری.پدر مادرت حتما از این کارت خجالت زده هستن!!:/این اصن جنسیت زدگی نیست و فقط اینکه نذارن دختر موهاشو کوتاه کنه و ورزشگ
عصرانه ماکانی برگزار شدآخر نفهمیدمشآخه قیافه رهام رو ببین!!حالایه عروسک بی مزه رو آورده بودندکه راجب ماکان حرف میزدآخرم انقدر حرف راجب رهام زداونم اعصابش خورد شد و گف:من بعد برنامه گردنت رو میشم))بی ادباینجا مردم نشستنازشتهامیرم کهخیلییی آروم نشسته بود و هیچی نمیگفتموهاشم از پشت بسته بود!! اییییییفک کن یه مرد موهاشو از پشت ببنده!! حالم بد شدخودتون برید ببینیدمن یابد برممممممممباییییی
خبببببب چالش ساختم براتون*-*ماه تولدتون:فروردین:ارناردیبهشت:آرمینخرداد:میکاساتیر:لیوایمرداد:ساشاشهریور:کنیمهر:جانآبان:آنیآذر:هانجیدی:اروینبهمن:راینراسفند:برتولت رنگ موهایتان:مشکی:مست کردقهوه ای:خودشو با پاپکورن خفه کردبلوند:کرونا گرفتبقیه:موهاشو آتیش زدحالا فصل اتک آن تایتان مورد علاقتون:فصل 1:چون دلش خواستفصل 2:چون میهن بلاگ سادیسم دارهفصل 3:چون لیوای تو غذای همه وایتکس میریزهفصل 4:چون ارن کیک درست کرد(وای به حال کسی که اون کیکو خور
ماری واسه ادری کلاه خرید و ادریم واسه ماری عطر خرید.ماری از اینکه ادری موهاشو بهم بریزه بدش میاد.بچه ی سارا پسره که واسه ماریاسماری ادریو نقاشی کرده و وقتی از کان برمیگرده نقاشی و میبینهادری و ماری واسه بچه ازمایش نمیدنمارگارت با یه پسری شبی ادرین میخوابهارژان روز اخری که ماری میخواد بره میاد پیشش و مخشو میزنهفعلا همینا چیز دیگه ای ب ذهنم اومد زود ادیتش میکنم
سلااااااامبالاخره تولد عشق جان رسید دلم میخواد بکشمش-_- اهههههه روز تولدش تو پادگانه اه-____-ولی امیدوارم اونجا براش تولد بگیرن فهمیدم بهترین روز زندگیم بعد از تولد خودم امروزه عاشق امروزم یعنی تولد کیوت ترین پنگوئن دنیا استیه بازیگرخوانندهاهنگ نویسنوازندهدوبلوراشپز. وکالیستمگه میشه یه نفر این همه استعداد داشته باشه؟ تولد پنگوئن اخمو و کیوته. برام مهم نیست میگه من کیوت نیستم چون واقعا کیوته -____-تنها کسی که با وجود مکنه(عضو کو
تویِ این دنیا ، سخته تنها شیمن ازت میخوام تو فقط باشیدارم رو میزنم ، اَزم نگیر نگاتوچند وقته چشم من ، ندیده خنده هاتوای کاش اصلاً گلم ، علی بمیره با توبمون ، جون علینرو ، جون حسنتو رو ، جونِ حسین تنهایی میمیرم  بی تو میمیرم . »اگه تو میری ، من چرا زنده امبابت اون روز خیلی شرمندمخاکی شد چادرت خودم تو کوچه دیدمخون میرفت از پرت کبوتر سفیدمافتادی رو زمین عبامو روت کشیدم  بی تو میمیرم . »میدونم رفته ، رمقِ دستاتبا تنِ خسته ات ، پا شدی از جا
خونه داره جمع میشه،تا یه ماه دیگه همه چی تموم میشهیه زندگی،میره تو یه کانتیتر،درش قفل میشه و تموم.انقد حتی تصویرش تراژیک و غم گذازه که میشه ازش یه فیلم ساخت،یا یه کتاب نوشت.کاش میشد بدونم از فردا،عکس لبخند کی تو این قابهکی تو آینه م موهاشو میبافهکی رو تخت من و تو میخوابه.؟هیچ زمانی فکر نمیکردم این بلا سر من بیادهیچ وقت فکر نمیکردم با پوست و خون و جونم اینو درک کنم.این حس رو،این فریاد های بی صدا رو،این آهنگ،این ترانه رومن واسه بند بند این خو
دانلود آهنگ جدید میثم ابراهیمی به نام نوازشDownload New Music Meysam Ebrahimi – Navazeshسخته براش دیوونه وار تب کنی اما به جاش با فکرش شب کنیروزاتو باش تلخه به جات یکی بیاد دیوونگیت نیاد به چشماشتنهایی شب بشکنی تو خلوتت آخرشم خیابونا هم صحبت دردات بشنسخته که اشکات هم قدم شه با بارونای این شهرچقدر با عشق موهاشو میکردم نوازش رقصید همه جوره به سازشاین دل دیوونه ولی یه لحظه هم نبود حواسش .دانلود آهنگ میثم ابراهیمی نوازشبرای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید .دا
اوهوم درسته فصل 4 آخرین فصلیه که قراره از اتک ببینیم*گریه حضار و مشتی درورد(فرض میکنیم دورد!)بر ایسایاماعاااااااااهخب اول  این که  پست رسما جنبه تماشای شخصیت ها داره و اگه با اسپویل های مختلف سر و کار داشتید براتون تکراریه نگید نگفتی!و دوم اینکههممکنه اگه قراره تا شروع دقیق انیمه چیزی از کاراکترا ندونید این پست رسما اسپویله.-.پسسسسسسسسس خطرر اسپویل نه چندان خطرناک!!!فقط عکسهچیزی از مانگا نمیگم!اگاه باشیید که پوستر اصلی این فصل به روا
سیلااااااااامحنا نفستون اومدهبا کلی ادیت و این چرت و پرتاخوب از دو نو گل شکفتمون دوتا ادیت کردمرنگ چشم و موی ماری و ادری و تغییر دادمایناهاش:اینم از الی و کلی کلیچشمای الی و ابی کردمحوصله تغییر دادن رنگ موهاشو نداشتم:اینم یه کمیک از لوکا بخاطر ماری:/:باعال بودیه مسابقه ام داریماین چه شخصیتیه؟(میراکلسی نیس)خیلی خیلی اسونع چون قطعا همتون انیمیشنش و دیدینجوایز:نفر اول:یه ست همراه با قالب با هر موضوعی که میخوادنفر دوم:اکانت میهننفر
من وقتی سوم راهنمایی بودم. و میخواستم برا تیزهوشان درس بخونم. وقت هیچ کاری رو نداشتم. یادمه دوهفته بود حموم نرفته بودم. حالا فکر کنین یکی دوهفته حموم نره!   یادمه اخر هفته از مدرسه رسیدم خونه و دیدو مامانم اونروز زودتر از سرکارش برگشته خونه. رفتم بغلش کنم گفت وای ساحل بوی گربه مرده میدی چند سال حموم نرفتی. منم گفتم جمعه رفتم. یکم فک کرد و گفت این جمعه که نرفتی چون من ندیدم.  بعد داد زد و گفت:  ساحل!!!!!! تو دو هفته ست حموم نرفتی!!! و قبل از هرکا
سلام دوستای خوشگل خودم
خوبید خوشید چخبرا
من و عشق جان و عشق کوچولو که همون روال قبلیو داریم
اتفاق خاصی نیفتاده بجز اینکه بنده تونستم به وزن دلخواهم برسم و الان۵۵ کیلوام دوکیلو دیگه کم کنم دیگه رو ابرام از خوشحالی این مدت منو مسعودم رژیم سفت و سخت گرفتیم منم هرروز عین باشگا ورزش میکنم تو خونه منظم منظم خلاصه که راضیم از خودم
مسعود ۴کیلو کم کرده البته  فقط رژیم گرفته ورزش نمیکنه ولی میگه برگشتنه از شرکت بجای ماشین پیاده میام، غروبا یخرد
سلام دوستانه جان . خوبین خوش گذشت؟؟؟ منم بد نبودچهارشنبه شبش با اینکه تنها بودم ولی رفتم خونه خودمون . مامان مهمون داشت و من اصلا انرژی نداشتم به خاطر صبح زنگ زدم از خاله م عذرخواهی کردم و گفتم که حالم خوب نبود . کنجد از صبح که بیدار شده بود ددر میخواست و با اینکه قول داده بودم ببرمش حالم خوب نبود و نرفتیم . ناهار درست کردم و خوردیم و از ساعت سه به کنجد میگفتم بیا بخواب و نمیخوابید . آها به میم هم زنگ نزدم اصلا . دیشبش وقتی رفتم بخوابم می
همیشه یه سری روزا و تاریـخایی هســـت ،که بمیری هم نمیتونی فراموششون کــنی (=مهـــم نیس چقدر سرت شـــــلوغ باشــه ،مهم نیست طبق گفته ها و پیش بینی هاش ،چقدر ممکنه درگیر و بی آروم و قرار باشــــی.مهم نیــــــــس چــــــــه حالــی باشی ،مهم نیس تو چه فــــــــــــــکری باشی .مهم نیست دغدغه هات چقــدر دچار تغییر و تحول بشـن مهــم نیست آرزوهات چـقدر بزرگ و کوچـــیک باشــــنمهم نیست چندتا "مهم نیست" دیگه هم کنارشون بچینی(:تو باید بیای و یاد
با بی‌خیالی توی راهرو های مدرسه راه می رفت تا به کتابخونه برسهبه پاهاش خیره شده بود و آروم قدم بر می داشت.خودش هم نمی دونست چرا انقدر اصرار داره که اون اتفاق نیفتاده اما حس می کرد اگه دنبال جواب نگرده اتفاق خیلی بدی میوفته!بازوش به چیز نسبتا سفتی برخورد کرد.سرشو بلند کرد و به رو به روش نگاه کرددو تا دختر با مو های مشکی و خاکستری جلوش وایساده بودن.چشم دختری که‌ مو های مشکی داشت به شکل عجیبی برق می زد و توجه هر کسی رو جلب می کرد!_ جلوی چشمتو‌
بعد از ساعتها ور رفتن و ورجه ورجه کردن و آهنگ خوندن-.- . بالاخره آماده شدمD:دویدم از پله ها رفتم پایین و جلوی بقیه، کنار در وایسادم+ بوبخشیییییید -0-سوهو با جدیت و عصبانیت برگشت و فقط بهم نگاه کردیهو بکهیون یه نیشگون از شکمم گرفت≥-≤پریدم عقب و داد زدم:+ هوووووی! چته؟! ≥---≤- یه ساعته اینجا منتظرت وایسادیم، رفته بودی لباس بسازی؟ =-=موهاشو کشیدم و گفتم:+ دلیل نمی شه اینجوری نیشگونم بگیری=-=- آااااااهاااااای≥-≤ نکن لعنتی، موهام می ریزن≥-≤و انگشتشو
 ************************************************ رمان بگذار آمین دعایت باشم قسمت هفتمجمشید خان – انگار هوا داره سرد میشه. به اون استیل جذاب ایستادنش خیره بودم و دلم فشرده میشد زیر بار این همه حسرت مونده بهش. مامان فرشته – آمین اینجا چی کار میکنی؟ سهراب کارت داره. به طرفش قدم برمیدارم که صدای تیام جریان هوا رو میشکافه و نگاه هر سه ما رو به خود میکشه. تیام – یادت باشه خودت انتخاب کردی. اخمای جمشیدخان در ادغام هم درمیاد و مامان از اون همه طلب موج زده تو صدای تیام ح

آخرین جستجو ها

دانلود سریال سوپرنچرال ورود به کورد پاتوق leposubsmus اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها putipchala meosadesa تابش فلش مموری newshritegon Billy's site