برنامه خونه بابابزرگ رفتنمون یکم عوض شد و بیشتر از حد انتظارم اونجا موندیم و خب گوشیم جا مونده بود خونه. هی میگفتم نکنه زنگی بزنن به گوشیم، نکنه پیام مهمی داشته باشم و نتونم زود جواب بدم. اومدم چک کردم و خب خیلی خفن بود که هیچ خبری نبود :) کلا صحنهی جالبی بود برام.پ.ن : الان نه ولی یادم باشه راجع به این سه تا چیز نوشته های طولانی بنویسم توی وبلاگم :- این که مامان بابام دماوند رو فتح کردن :)- چند روزی که خونه بابابزرگم بودم و مسئولیتهای بیشتر از
درباره این سایت