نتایج جستجو برای عبارت :

عروسک گردان

روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشابود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزادهجوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسکاز آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنهاسپری کن.”شاهزاده

آخرین جستجو ها

amini-karateh سایت شهدای کامیاران مهارت سازی در مسیر موفقیت credlestelib dioclosunuc پروژه,تحقیق آمار دوم و سوم دبیرستان اشعار عرفانی فقیر حقیر سلطان الفقر(دكترحاجمحمدقدمی Cheap NFL Football Jerseys - 60% off & Free Shipping الهی... نمونه سوالات آزمون های بورس - اصول بازار سرمایه - تحلیل گری