روز موعد رهایی و دیدار آقاي مهندس عزیز شد و قبل رفتن پرسیدی مامان آقاي مهندس کیه؟ گفتم فرشته نجات زندگیمان و گفتم دوست داری چه چیزی به آقاي مهندس هدیه بدهی؟ گفتی ۲ تا ابرها که درست کردم خیلی دوست دارم هدیه میدهم به آقاي مهندس و ایشان هم با استقبال گرم قبول کردند و به تو عزیز دل یک شاخه گل هدیه دادند.
درباره این سایت