امروز گرچه زنده ام اما انگار نفس نمیکشم دیگر روحی در بدن فرسوده من نیست روح من آزرده گشته ؛ جان و تن من فرسوده شده و امروز تنهاترینم . دردمند ترینم . امروز راهي برای ادامه پیدا نميکنم و امروز راهي برای پایان هم پیدا نميکنم این روزها چقدر غمگین و افسرده شده ام چه حرفهایی میشنوم و حرفی نمیزنم آن قدر صبر ميکنم تا روزی از یادم برود
درباره این سایت