دلم می سوزد براي لحاف تشک های اعلاي خانهکه انتها گذاشته می شوند مبادا کسی به اشتباه سراغشان برودمیگذارندشان آنجا تا شاید شایدسالی یک بار کسی در خانه را زد و بر آن شد تا شب را آنجا به صبح بکشاندلحاف تشکهای بیچاره خانه غریبه را به تن میگیرنداما صبح که برسد باز میندازنشان ان ته تراها تا دست نیافتنی تر باشندبدتر آنکه آن غریبه هم دیگر هرگز به یاد نخواهد آورد کهعجب لحاف های دوست داشتنی داشتن آنهابعد مینشینند و روزها و شبهاحسرت آن لحاف هایی را میخ
درباره این سایت