داستان معجزهوار دفن علامه طباطبایی(ره) آقای مولایی گفت: من عرض کردم اینجا بتون است. من مخالفت کردم و گفتم: ببینیم چرا صدا می کند. دیدیم آجرهاي بزرگ است. برداشتند، در این وقت با کمال شگفتی دیدیم یک قبر آماده و ساخته آن جا هست بدون این که ذره ای چیزی از استخوان و غیره در آن باشد برای ما که وجود معصوم را از نزدیک نچشیدهایم، تصور انسان کامل، مُحال نه، اما سخت است. مطالعه زندگی برخی انسانهاي در دسترس که تا مرز عصمت رفتهاند،
درباره این سایت