نتایج جستجو برای عبارت :

داستان های ادرینا ادرین مارینت

سلام به همگی،خب من همونطور ک میدونید داستانم ب دلیل مشکلات قالب وب پاک شد و من هم انگیزمو برا ادامه درد عاشقی از دست دادم اما! من اگه موافق باشید از ادامه ی داستان میزارمش و یرای کسایی که نخونده بودنش:ادرين به طرز فجیعی میمیره توسط هاکماف و هویتش لو میره برا همه و یک سال از اون ماجرا میگذره که مارينت تصمیم ب برگردوندن ادرين میکنه اما ادرين در واقعیت نمیرده بوده! و اونی کع مرده جلو همه سنتی مانستر بوده و دیگه تا همینجا نوشته بودم که پاک شد و اخر
بچه ها این پارت تقریبا کوتاه و آزمایشی بیدش اگه با ۵تا نظر استقبال شد ادامش میدم!تنک یوووو قابل توجه اوپنینگ و پوستر هم میزارم اگه خوشتون اومد قابل توجه مارينت و ادرين تو این داستان دانشگاهی هستن بپر ادامه مطلب کیوت
خب گایزبا خودم گفتم یه کوچولو هم ترس اضافه کنممیدونم همه از یه داستان طرفداری میکنن و حوصله خوندن داستان هاي دیگه هک ندارنولای این هم شبیه داستان روزانه هس پس دنبالش کنیداگه این قسمت خوب نبود داستان رو عوض میکنمو اسم داستانه خوبه? و کسی میتونه برا من پوستر درست کنه?و همینطور در داستان لیدی همان مرینت نیس و کت هم همان ادرين هس.
یعنی من اینو خوندم قلبم آب شد ریخت اندرون زمین ❤️ترجمه:ادرين: تو تنها زنی هستی که من فقط برای الان دوست دارم!مارينت: فقط برای الان؟!ادرين:چون برای چندسال بعد بچه هامون هم دوست دارم!مارينت:❤️من:❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️منم موخوام :(( وجی: اره اره معلومه میخوای اون برا-*دهن وجی را پر سیمان کرده و وجی خفه گشته**بیبو بیبو بیبو**انبولانس به نجات اون آمده و-*باز فاز هفت خان رستم گرفت منو -_-
گووووومنههه نمت حاظرش کنم >~<مشخصاتشو میدم کسی اگه تونست اماده کنه ممنونش میشم .-.<><><><><><><><><>دوتا ست میراکلسی یکی ادرينتی و یکیم مریکتیدکمه ست ماریکتم اینا باشهماری.جایزه هاکت.طنزماری.نویسندگان برترکت.اموزشات نویسندگیماری.سرگرمیکت.پروفایل نویسندگانماری و کت.پروفایل مدیرماری و کت.لوگوی دوستانلیدی باگ و ادرين.داستان هاادرين و مارينت.قوانین نویسندگاندکمه هاي ست ادرينتم.اون نوشته هاي بعدش نوشته دکمه هاست م
ژانر= عاشقانه/ گاراگاهی/ قهرمانی/ طنز/شخصیت هاي داستان = مرینت  ادرين  فیلیکس  مارک  تام  سابیین  امیلی  گابریل  نام = مرینت                                                                                                     سن=19شغل=گاراگاهشخصیت= زیرک خیلی باهوش جدی خوشگلنسبت با مارک= خواهر دوقلو نسبت با ادرين و فیلیکس= دخ
سلوم جیگرای منموخوام داستان جدید بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرين با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج میکنممن:چرا چرت میگی من زنتم رسما و قانونا تو نمی تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم میتونم بکنم اصلا می تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض  گفتم :تو اینجوری نبودیادرين:الان اینشکلیمبعد
سلوم جیگرای منموخوام داستان جدید بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرين با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج میکنممن:چرا چرت میگی من زنتم رسما و قانونا تو نمی تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم میتونم بکنم اصلا می تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض  گفتم :تو اینجوری نبودیادرين:الان اینشکلیمبعد
امروز قسمت اول رو میذارم ولی الان نه چون میخوام توضیح بدمتو این داستان ادرين عاشق مرینت میشه. كلویی دختر خیلی خوبیه. لایلا دختر خوبیه .  البته چون دوستون دارم بعد این پست قسمت اول رو میزارم
سلام سلاممن قبل از حنا کانال زده بودم ولی حالا عمومیش کردمخلاصه ی همسر دوک : آدرین یه مرد خشن و مرموز و به شدت سرده که با خیانت نامزدش از آشپز شخصیش میخواد اونو بکشه ولی همین موقع خانواده ی دوک میان و ادرين مجبور میشه آشپز شخصیش و جای نامزدش جا بزنه اما با فرار نامزد اصلی خائنش دردسر هاي جدید شروع میشه.رمان جدید بامداد :مارينت طراح جواهرات معروفیه که مهتم به قتل شوهرش میشه و محکوم به اعدامه اما شب قبل از اعدام برادر شوهرش نامزدی
گره گشای چیست : گره گشای به معنی پایان نیست ، کره گشای به معنی راه حل داستان است ، داستان شما در آخر قرار است چه بشود ؟آیا شخصیت اصلی به هدفش می رسد یا نه ؟ آیا شخصیت اصلی ازدواج میکنید یا نه ؟ آیا شخصی اصلی به مقصودی که در نظر دارد پیروز می شود یا نه ؟ آخر داستان شما که شخصیت اصلی در طول داستان به سمت هدفی رفته بود در طول داستان به خواسته اش می رسد یا نه ؟گره گشای به معنی راه حل داستان است نه پایان داستان شمانویسنده : علیرضا رضاقلیخانی ، رمضان 99
امتیاز بنده:ادرين:100الیا:80مارينت:90امتیاز بنده:کت نوار:100لیدی باگ:70امتیاز بنده:کت نوار:100لیدی باگ:100امتیاز بنده:همه از دم صدامتیاز بنده:ادرين:100مارينت:30شما هم لطف کنید نظراتونو برای ما بفرستید بخندیمم
سلام به همهمن مهسا هستمنویسنده جدید از مصی ممنونم که نویسندم کردخیلی خوشحالم که بلخره عصو این وب زیبا شدمتازه میخوام فعالیتم رو شروع کنم و داستان بزارمخوب از اول میگم به ترتیب:من و تو:ماری توی این داستان لو میره که لیدی باگه و شت(همون کت^^)میفهمه و حتی حاکماث و کت سعی میکنه ازش مراقبت کنه که کلی اتفاق رخ میده واسشونملکه یخی:(الساییه)ماری یه دختر با قدرت یخه و یه روزی با پسری به اسم ادرين که اون همقدرت یخی داره البته با عصاش(جک) اشنا میشه و کلی
خب سلاممممم.اینم از چالش این هفته.موضوع رو یکم سختش کردم.همونجور که مبدونین هرمسابقه ای یه قوانین و جوایزی داره و همچنین موضوع .خب امیدوارم که همتون موفق باشیدموضوع:تنفرقوانین:تو این موضع داستانتون یا باید آدرین از مارينت متنفر باشه یا مارينت از آدرین.نمیشه هردوشون از هم متنفر باشن یکی از این دو تا باشهپایان داستان هم.آزاده یا پایان خوب بزارید یا بد پایانش باز نباشه*جایزه*نفر اول:میتونه یه چیزی ازم بخواد.حالا اونشو خودش
دیشب یک شعر نوشتم میان امروز و امشب گم شد داستان نارنگی یک نیسان آبییک دماغ خونینجاده شلوغ رهگذران مات و مبهوتدیشب با خودم اندیشیدم عشق کجای این داستان استحیف شدداستان خوبی بود داستان نیسان آبیداستان نارنگی 
دلم نیومد اینو نذارمراستی کسی از ایدا خبر نداره؟خلی وقته نیسراستی لیدی هیناتا دسترسیت بازه لاومبقیه داستانا رو هم انشالله بعد امتحاناتم میزارم که میشه بعد خردادماه رمصانتان مبارک(نمد چی میگن خو:/)داستان قشنگیه اگه واقعا میخواین بدونین که ادرين چرا خوناشامه دورگه بگین اداه بدم!!
باید درباره قسمت فلیکس بگم که.گابریل تصمیم داشت به ادرين بگه برای زنده کردن امیلی چه نقشه ای دارهه که ادرين گفت میدونه با ورود ناتالی اونا خوشحال ترن و ناتالی می تونه خانوادشونو تکمیل کنه گابریلم عصبانی شد و رفتمکالمه ادرين و گابریل-گابریل:آدرین من ی چیز مهم رو باید بهت بگم که هر روز می خوام بگم ولی نمیشهادرين: فکر کنم من اونو بدونمگابریل: واقعا؟ تو از کجا -ناتالی شمارو خوشحال تر می کنه و شاید بتونه خانوادمون رو تکمیل کنه-*جمله اخر
هلووووووو گایزیک داستان خوشمل و قشنگو باحال و البته منحرفی اورده ام خدومتتونو نویسنده ی گلشم آتی چان بیدهمون دخمل گلی ک داستان همکلاسی من اقای گودزیلا رو نوشتن^~^ایشون دارن رویه یه داستان جدید کار میکنن ک اسمش عملیات محرمانه بید خواهشمندم ک خلاصه هرو بخونین و نظر بدین ک بعد داستان همکلاسی من اقای گودزیلا این داستان قشنگشونو بزارن یانع خب زیادی خرف زدم بدویین برین ادامه*-*
خببب خببب میخوایم یک جشن باحال راهبندازیمبا کلی اهنگ ترسناکلباس ترسناکو حتیییی فیلم.برای پست ویژه هالوین انواع فیلم هالباس ها.اهنگ ها ترتیب داده شده.و از همه مهم تر چت شبانه و رول پلی.شخصیت میپذیرم.{تمامی شخصیت هاي میراکلس جز مارينت کهخودم بیدم خالی بید}بدوو تا پر نششدهنکته:حتمی عکس از لباس شخصیتتون رو بفرستید.شخصیت ها:مارينت/لیدی باگ:خودم.ادرين/کت نوار:وایلتلوکا/وایپرین:درساکلویی/کویین بی:ایداالیا /رینا روژ:اتنا
بحلهعنوان نیست که انشاعه:/خب یه سری نکات هست که تو خود داستان نمیاد ولی مهه و برای اشنایی بیشتر با شخصیتا بهتره که بخونید:|این داستان:داستان گربه و ادویه~
به نام خدادر ابتدا جا داره از میهن بلاگ و دیگر دوستان کمال تشکر و قدردانی رو به جا بیارم که با پاک کردن مطالب کانال اون شونصد فصل داستان آبکی رو پاک کردن و فرصت جدیدی در اختیارم گذاشتن تا بتونم نسخه ی reborn داستان رو منتشر کنم.در ادامه به خاطر قالب آشغال کابین عذرخواهی می کنم. در اوّلین فرصت عوض خواهد شد.و هم اینک چپتر کوتاه و بی محتوای اوّل رو بخونید و بهم نگید که پر از پلاتهوله، خودم میدونم. چرا که قراره در ادامه سوراخای داستان پر بشه و اون موقع
سلام دوستان من داستان رو نوشتم 2 نفر نظر هم دادن و خواستم یه تغییر خیلی ریزی تو داستان انجام بدم که داستان نصفش پاکید الان دوست دارم گریه کنم پس یه 3 تا 4 روز دیگه صبر کنین تا بنویسم و بیشترش کنم ممنون عزیزان اگه موافقین زیر همین پست کامنت بدین
مارال داره میره:((باورم نمیشه:(( اون تو نوشتن داستان و ایدش کمکم کرد:((این قسمت رو فقط برای مارال مینویسم!نــــرو اجی:((وب بدون تو سوت و کورهــ:(قسمت بعدی هر نظری دلتون خواست بدید :(…………………… من فقط عاشق شدم!همین:)…………………… ………………………………………… ………………………………………………………………………………………… …………………………………………………………… …………………………………………………………………… …………………………………………………………………………………
خب .سلامخیلی وقت بود داشتم دنبال یه ایده واسه ی چالش میگشتم تا بالاخره به ذهنم رسیداین چالش چون اولین چالش منه خیلی اسونهخب چالش راجب اینه که فرض کنید شما مارينت هستید و خیلی خجالت میکشید حالا میخواید عشقتون رو به آدرین بگید ولی جوری که آدرین تحت تاثیر قرار بگیره.هرکس ایده ای به ذهنش اومد بنویسه تو نظرات بعد من یه پست جدا میزارم و بعد از رای گیری برنده اعلام میشهببینید میتونید مثل یه داستان کوتاه حسابش کنیمیه داستان کوتاه با این موضوع
خب سلام میخوام این داستان کوتاه رو براتون بنویسم امید وارم دوستش داشته باشید مصی جون خیلی ببخشید اگه درمورد میراکلس نیستش اگه مشکلی باهاش داشتی بهم بگو دیگه از این داستانا نمیزارم خب دوستان برای خوندنش برید ادامه از نظرم این داستان خیلی تاثیر گذاره
سلام شبتون بخیرامشب در خدمت مارينت دوپن چنگ هستیممارينت جون بفرمایید - مرسی گلممارينتم از سفر به دنیای ارواح من امشب به سوالات 5 نفر پاسخ میدم چون فرداشب تولد سامانتاست و باید آماده بشمبفرمایید برای مصاحبه 
ساخته خانم نرگس آبیارفیلم مفید و در عین حال جذابی بود اگر نمیدیم ضرر میکردمداستان فیلم واقعی بود (با این همه داستان واقعی جذاب که در کشورمون داریم نمیدونم چرا بعضی اصرار دارند داستانهاي غیرواقعی را بسازند)در کنار داستان اصلی به جنایات و تفکرات گروهک تکفیری عبدالمالک ریگی و هم به برخی از مشکلات بلوچستان ایران و برخی مشکلات مردم پاکستان پرداخت.دست مریزاد.البته این فیلم قابلیت تبدیل شدن به یک سریال جذاب را دارد چون بسیاری از داستان ناگفته ب
یو مینا سانچند روز پیش از ادمین عزیزمون لدی فنفیک عجازه گرفتم تا این داستان رو بنویسمدر واقع من داستان هاي زیادی رو نوشتم و تویه وب هايی که نویسنده بودمو همینطور وب خودم کولی داستان نوشتمخوب شروع کنیمنام داستان:عشق در هنگام خیانتقسمت هر فصل:12تعداد فصل ها:4ژانر:بستگی دارهخلاصه داستان:این داستان در واقع اتفاق افتاد فقط کمیتعغیرش دادم در این داستان دختری به اسم آیوی هستکه ناخواسته به صورتی به مدرسه جدیدش منتقل میشهو در انجا با یک پسر اشنا می
سعلام فرند^^۱۰۰ تا:)انتظارم رفت بالا:/…………… من فقط عاشق شدم!همین:)…………………… ………………………………………… ………………………………………………………………………………………… …………………………………………………………… …………………………………………………………………… ………………………………………………………………………………………………… ………………………………………………………………………… ……………………………………………… …………………………………………………………………………………………
فیلمنامه ها و یا داستان ها هر کدام دارای قهرمان می باشند. قهرمان کسی است که داستان را به جلو می برد و یاما آن را دنبال می‌کنیم.قهرمان هاي داستانی چند داسته میباشد که هر کدام را به طور خلاصه و مفید در اینجا توضیح می دهم. قهرمان اصلی : قهرمان اصلی همان شخصیت اصلی است که او از اول فیلم تا آخر فیلم می بینیم و او یک نیاز جدی دارد و به دنبال آن است.قهرمان انتقال یافته : فرض کنید شخصیت اصلی در داستان دچار حادثه می‌شود یا پلیس او را میگیرد و یا او کشته

آخرین جستجو ها

!بهت راست میگم،تو باور نکن لیدی باگ بسیج دانشجویی شهید کاظمی ♥ೋღ عکس ها و مطالب جالب ღೋ♥ Ada's page reotismima وبلاگ کلامو كهكشان nsurcytunes cruspeorehou