نتایج جستجو برای عبارت :

داستان مارینت ادرین جدید مدرسه جادوگری

سلام به همگی،خب من همونطور ک میدونید داستانم ب دلیل مشکلات قالب وب پاک شد و من هم انگیزمو برا ادامه درد عاشقی از دست دادم اما! من اگه موافق باشید از ادامه ی داستان میزارمش و یرای کسایی که نخونده بودنش:ادرين به طرز فجیعی میمیره توسط هاکماف و هویتش لو میره برا همه و یک سال از اون ماجرا میگذره که مارينت تصمیم ب برگردوندن ادرين میکنه اما ادرين در واقعیت نمیرده بوده! و اونی کع مرده جلو همه سنتی مانستر بوده و دیگه تا همینجا نوشته بودم که پاک شد و اخر
اسم کتاب:مدرسه ی افسانه اینویسنده:سومن چینانیجزییات:این کتاب 4 جلد دارد(فکر کنم بازم میاد)و هر جلد 2 بخش(یعنی دوتا کتاب داره هر جلد)گروه سنی:14+خلاصه ی داستان:سوفی و آگاتا در شهری زندگی میکردند که سر تا سر آنجا جنگل بود.هر 4 سال یک بار مدیر مدرسه ی خوب ها و بد ها 2 بچه را می‌ید و به مدرسه میبردنخونید عمرتون به فناستجانه
بچه ها این پارت تقریبا کوتاه و آزمایشی بیدش اگه با ۵تا نظر استقبال شد ادامش میدم!تنک یوووو قابل توجه اوپنینگ و پوستر هم میزارم اگه خوشتون اومد قابل توجه مارينت و ادرين تو این داستان دانشگاهی هستن بپر ادامه مطلب کیوت
خب گایزبا خودم گفتم یه کوچولو هم ترس اضافه کنممیدونم همه از یه داستان طرفداری میکنن و حوصله خوندن داستان های دیگه هک ندارنولای این هم شبیه داستان روزانه هس پس دنبالش کنیداگه این قسمت خوب نبود داستان رو عوض میکنمو اسم داستانه خوبه? و کسی میتونه برا من پوستر درست کنه?و همینطور در داستان لیدی همان مرینت نیس و کت هم همان ادرين هس.
یعنی من اینو خوندم قلبم آب شد ریخت اندرون زمین ❤️ترجمه:ادرين: تو تنها زنی هستی که من فقط برای الان دوست دارم!مارينت: فقط برای الان؟!ادرين:چون برای چندسال بعد بچه هامون هم دوست دارم!مارينت:❤️من:❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️منم موخوام :(( وجی: اره اره معلومه میخوای اون برا-*دهن وجی را پر سیمان کرده و وجی خفه گشته**بیبو بیبو بیبو**انبولانس به نجات اون آمده و-*باز فاز هفت خان رستم گرفت منو -_-
یو مینا سانچند روز پیش از ادمین عزیزمون لدی فنفیک عجازه گرفتم تا این داستان رو بنویسمدر واقع من داستان های زیادی رو نوشتم و تویه وب هایی که نویسنده بودمو همینطور وب خودم کولی داستان نوشتمخوب شروع کنیمنام داستان:عشق در هنگام خیانتقسمت هر فصل:12تعداد فصل ها:4ژانر:بستگی دارهخلاصه داستان:این داستان در واقع اتفاق افتاد فقط کمیتعغیرش دادم در این داستان دختری به اسم آیوی هستکه ناخواسته به صورتی به مدرسه جديدش منتقل میشهو در انجا با یک پسر اشنا می
امروز قسمت اول رو میذارم ولی الان نه چون میخوام توضیح بدمتو این داستان ادرين عاشق مرینت میشه. كلویی دختر خیلی خوبیه. لایلا دختر خوبیه .  البته چون دوستون دارم بعد این پست قسمت اول رو میزارم
گووووومنههه نمت حاظرش کنم >~<مشخصاتشو میدم کسی اگه تونست اماده کنه ممنونش میشم .-.<><><><><><><><><>دوتا ست میراکلسی یکی ادرينتی و یکیم مریکتیدکمه ست ماریکتم اینا باشهماری.جایزه هاکت.طنزماری.نویسندگان برترکت.اموزشات نویسندگیماری.سرگرمیکت.پروفایل نویسندگانماری و کت.پروفایل مدیرماری و کت.لوگوی دوستانلیدی باگ و ادرين.داستان هاادرين و مارينت.قوانین نویسندگاندکمه های ست ادرينتم.اون نوشته های بعدش نوشته دکمه هاست م
سلوم جیگرای منموخوام داستان جديد بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرين با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج میکنممن:چرا چرت میگی من زنتم رسما و قانونا تو نمی تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم میتونم بکنم اصلا می تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض  گفتم :تو اینجوری نبودیادرين:الان اینشکلیمبعد
سلوم جیگرای منموخوام داستان جديد بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرين با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج میکنممن:چرا چرت میگی من زنتم رسما و قانونا تو نمی تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم میتونم بکنم اصلا می تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض  گفتم :تو اینجوری نبودیادرين:الان اینشکلیمبعد
ژانر= عاشقانه/ گاراگاهی/ قهرمانی/ طنز/شخصیت های داستان = مرینت  ادرين  فیلیکس  مارک  تام  سابیین  امیلی  گابریل  نام = مرینت                                                                                                     سن=19شغل=گاراگاهشخصیت= زیرک خیلی باهوش جدی خوشگلنسبت با مارک= خواهر دوقلو نسبت با ادرين و فیلیکس= دخ
سلام سلاممن قبل از حنا کانال زده بودم ولی حالا عمومیش کردمخلاصه ی همسر دوک : آدرین یه مرد خشن و مرموز و به شدت سرده که با خیانت نامزدش از آشپز شخصیش میخواد اونو بکشه ولی همین موقع خانواده ی دوک میان و ادرين مجبور میشه آشپز شخصیش و جای نامزدش جا بزنه اما با فرار نامزد اصلی خائنش دردسر های جديد شروع میشه.رمان جديد بامداد :مارينت طراح جواهرات معروفیه که مهتم به قتل شوهرش میشه و محکوم به اعدامه اما شب قبل از اعدام برادر شوهرش نامزدی
گفته اند وقتی ادیسون به مدرسه رفت، بعد از چند روز معلم کلاسشان نامه ای را به ادیسون داد و گفت آن را به مادرت بده.مادر ادیسون نامه را باز کرد و دید نوشته: فرزندتان کودن است، مدرسه ما جای کودن ها نیست.ولی مادر، نامه را برای ادیسون این گونه خواند: فرزند شما نابغه است مدرسه ما نمی تواند بیشتر از این آموزش دهد شما شخصا آموزش او را به عهده گیرید. و مادر ادیسون در منزل به او آموزش می دهد و با او کار می کند.ادیسون در 13 سالگی اولین اختراعش را به ثبت می رسا
سلام سلام^^چطو متورین؟حوبین؟مدرسه خوش میگذره؟؟اگه گفتین من کیم؟؟کسایی که توی وب میراکیلس لند ساراچان داستان پرنسس و شروعی دوباره رو خوندنمیدونن من کیماما برای کسایی که نمیدوننمختصر معرفی میکنممن همه رو میشناسمهمه هم منو میشناسنمنمن.ممممصصصصیییمممبلخره اومدمکلا همه کاربرا و نویسنده ها میشناسنم =^=واقعیته@^@از مایسا سپاس ویژه دارم که نویسندم کردلطفا اینو بخونین چون پس فردا هی میگن سلام ببخشید و شما اینا=-=خوب از نظر رو مخ بودن حد ندارمبا
سلام به همهمن مهسا هستمنویسنده جديد از مصی ممنونم که نویسندم کردخیلی خوشحالم که بلخره عصو این وب زیبا شدمتازه میخوام فعالیتم رو شروع کنم و داستان بزارمخوب از اول میگم به ترتیب:من و تو:ماری توی این داستان لو میره که لیدی باگه و شت(همون کت^^)میفهمه و حتی حاکماث و کت سعی میکنه ازش مراقبت کنه که کلی اتفاق رخ میده واسشونملکه یخی:(الساییه)ماری یه دختر با قدرت یخه و یه روزی با پسری به اسم ادرين که اون همقدرت یخی داره البته با عصاش(جک) اشنا میشه و کلی
یچیواااا مینا ساننننننتمو شد آزاد شدیم از امتحاناتتتتخب خداروشکر از این به بعد میتونیم فعالیتمونو ادامه بدیم^^خب 2 تا داستان میخوام بذارم بگید کدومو زودتر بذارم:)آریگاتو^^داستان اول:جهان موازی(یه پارت ازش گذاشتم)ژانر:فانتزی_کمدی_ماوراء طبیعی_کمی عاشقانهدرباره ی داستان:یه دختر که برای برگردوندن خانواده ش که مردن میخواد به جهان مردگان سفر کنه تا اونا رو برگردونه!!دست بر غذا میتونه به یه جهان موازی سفر کنه!!!ولی اون جهان،جهان مردگان نبود.
هلووووووو گایزیک داستان خوشمل و قشنگو باحال و البته منحرفی اورده ام خدومتتونو نویسنده ی گلشم آتی چان بیدهمون دخمل گلی ک داستان همکلاسی من اقای گودزیلا رو نوشتن^~^ایشون دارن رویه یه داستان جديد کار میکنن ک اسمش عملیات محرمانه بید خواهشمندم ک خلاصه هرو بخونین و نظر بدین ک بعد داستان همکلاسی من اقای گودزیلا این داستان قشنگشونو بزارن یانع خب زیادی خرف زدم بدویین برین ادامه*-*
گره گشای چیست : گره گشای به معنی پایان نیست ، کره گشای به معنی راه حل داستان است ، داستان شما در آخر قرار است چه بشود ؟آیا شخصیت اصلی به هدفش می رسد یا نه ؟ آیا شخصیت اصلی ازدواج میکنید یا نه ؟ آیا شخصی اصلی به مقصودی که در نظر دارد پیروز می شود یا نه ؟ آخر داستان شما که شخصیت اصلی در طول داستان به سمت هدفی رفته بود در طول داستان به خواسته اش می رسد یا نه ؟گره گشای به معنی راه حل داستان است نه پایان داستان شمانویسنده : علیرضا رضاقلیخانی ، رمضان 99
امتیاز بنده:ادرين:100الیا:80مارينت:90امتیاز بنده:کت نوار:100لیدی باگ:70امتیاز بنده:کت نوار:100لیدی باگ:100امتیاز بنده:همه از دم صدامتیاز بنده:ادرين:100مارينت:30شما هم لطف کنید نظراتونو برای ما بفرستید بخندیمم
باز به فصل پاییز مدرسه ها باز شدبهار درس و دوستی دوباره آغاز شدبه سوی درس و كلاس شادی كنان كودكاندوان دوان میروند خوشحال و بازی كنانمعلمان بانشاط به فكردرس دادننوشتن و خواندن وچگونه خوب ماندنبا دیدن بچه ها ستاره باران شدهآسمون كلاس و مدرسه خندان شده
اول راهنمایی یه رفیق داشتم که با هم مدرسه می رفتیم خونه شون دو تا کوچه با ما فاصله داشت. من هر روز ساعت هفت صبح ، صبحونه خورده یا نخورده از خونه می زدم بیرون.زنگ مدرسه ساعت هفت و نیم می خورد. از خونه مون تا مدرسه بیست دقیقه راه بود.می رفتم دَم در خونه ی رفیقم دنبالش، در خونه شون رو می زدم آقا تازه از خواب بیدار می شد. همین طور که خمیازه می کشید می گفت الان میام. با خون سردی لباس می پوشید ، صبحونه می خورد، به موهای وزوزیش ژل می زد. هر بار صداش می زد
خب سلاممممم.اینم از چالش این هفته.موضوع رو یکم سختش کردم.همونجور که مبدونین هرمسابقه ای یه قوانین و جوایزی داره و همچنین موضوع .خب امیدوارم که همتون موفق باشیدموضوع:تنفرقوانین:تو این موضع داستانتون یا باید آدرین از مارينت متنفر باشه یا مارينت از آدرین.نمیشه هردوشون از هم متنفر باشن یکی از این دو تا باشهپایان داستان هم.آزاده یا پایان خوب بزارید یا بد پایانش باز نباشه*جایزه*نفر اول:میتونه یه چیزی ازم بخواد.حالا اونشو خودش
چه کار کنیم اضطراب روز اول مهد یا مدرسه در بچه‌ها کم بشه؟  ۱)درباره فعالیت‌های مهد یا مدرسه باهاش صحبت کنیم. یکی از ریشه‌های ترس از مهد یا مدرسه اینه که بچه‌ها نمی‌دونن دقیقاً قراره اونجا چه اتفاقی بیفته❗️ برای همین توضیحاتی که ما از قبل درباره فعالیت‌ها بهشون میدیم، تا حد زیادی می‌تونه به کاهش استرس کمک کنه.   اینکه بچه‌ها بدونن قراره چه اتفاقی بیفته، بهشون احساس امنیت میده. حتی وقتی میخواهید ببریدشون دکتر، اگر از قبل
دیشب یک شعر نوشتم میان امروز و امشب گم شد داستان نارنگی یک نیسان آبییک دماغ خونینجاده شلوغ رهگذران مات و مبهوتدیشب با خودم اندیشیدم عشق کجای این داستان استحیف شدداستان خوبی بود داستان نیسان آبیداستان نارنگی 
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاه‌شان در مدرسه شنیدم.مرد اول می‌گفت:چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مداد‌های دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش می‌رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم.
دلم نیومد اینو نذارمراستی کسی از ایدا خبر نداره؟خلی وقته نیسراستی لیدی هیناتا دسترسیت بازه لاومبقیه داستانا رو هم انشالله بعد امتحاناتم میزارم که میشه بعد خردادماه رمصانتان مبارک(نمد چی میگن خو:/)داستان قشنگیه اگه واقعا میخواین بدونین که ادرين چرا خوناشامه دورگه بگین اداه بدم!!
باید درباره قسمت فلیکس بگم که.گابریل تصمیم داشت به ادرين بگه برای زنده کردن امیلی چه نقشه ای دارهه که ادرين گفت میدونه با ورود ناتالی اونا خوشحال ترن و ناتالی می تونه خانوادشونو تکمیل کنه گابریلم عصبانی شد و رفتمکالمه ادرين و گابریل-گابریل:آدرین من ی چیز مهم رو باید بهت بگم که هر روز می خوام بگم ولی نمیشهادرين: فکر کنم من اونو بدونمگابریل: واقعا؟ تو از کجا -ناتالی شمارو خوشحال تر می کنه و شاید بتونه خانوادمون رو تکمیل کنه-*جمله اخر
قبل از بیوگرافی معلما یه سری اطلاعات در مورد خود مدرسه~.~1- اسم مدرسه ″هیروشی″ ـه2- معروف ترین مدرسه ی شهره3- کل مدرسه از سنگ تراورتن ساخته شده4- این مدرسه کلا معاون نداره/:کلا مدرسه ها تو رمان من خیلی معاون ندارنکارا بیشتر با خود معلماستولی یه دستگاه خاص محافظتی هم تو مدرسه هست که مثل دوربین می مونه و دانش آموزان نمی دونن کارش چیه^-^بیشتر برای اینن که خطری دانش آموزا رو تحدید نکنه ولی اگه دانش آموزی مقررات رو زیر پا بذاره طلسمش می کنه (در حدی که
خببب خببب میخوایم یک جشن باحال راهبندازیمبا کلی اهنگ ترسناکلباس ترسناکو حتیییی فیلم.برای پست ویژه هالوین انواع فیلم هالباس ها.اهنگ ها ترتیب داده شده.و از همه مهم تر چت شبانه و رول پلی.شخصیت میپذیرم.{تمامی شخصیت های میراکلس جز مارينت کهخودم بیدم خالی بید}بدوو تا پر نششدهنکته:حتمی عکس از لباس شخصیتتون رو بفرستید.شخصیت ها:مارينت/لیدی باگ:خودم.ادرين/کت نوار:وایلتلوکا/وایپرین:درساکلویی/کویین بی:ایداالیا /رینا روژ:اتنا
انیمه یوری و زیبای Strawberry Panic درخواستینام انیمه :strawberry panic نام ژاپنی :ストロベリー・パニックژانر :درام ، عاشقانه ، یوری ، زندگی مدرسه ایتعداد قسمت : ۲۶امتیاز : ۷٫۶۰تاریخ انتشار : ۲۰۰۶زیرنویس فارسی : دارد خلاصه انیمهaoi nagisa که دانش آموز سال اول دبیرستان است بعد از این که پدر و مادرش به خارج از کشور منتقل شدند به مدرسه astraea فرستاده می شود . خوابگاه دختران را از سه مدرسه مختلف تشکلیل داده است . مدرسه spica ، مدرسه le rim girl و مدرسه miatri girls . در آنجا او نما

آخرین جستجو ها

lighluseche vivagraphic comarafes کفش کتونی اسپرت مجلسی چرمی مشکی سفید زنانه دخترانه 2021 از دیار بیستون.اهورا هستم حرفهایی هست برای گفتن (آرمان عقدك) میهن موزیک berfoheaca mezideg vercudorect