نتایج جستجو برای عبارت :

داستان ادرین خون اشام

خب گایزبا خودم گفتم یه کوچولو هم ترس اضافه کنممیدونم همه از یه داستان طرفداری میکنن و حوصله خوندن داستان های دیگه هک ندارنولای این هم شبیه داستان روزانه هس پس دنبالش کنیداگه این قسمت خوب نبود داستان رو عوض میکنمو اسم داستانه خوبه? و کسی میتونه برا من پوستر درست کنه?و همینطور در داستان لیدی همان مرینت نیس و کت هم همان ادرين هس.
سلام به همگی،خب من همونطور ک میدونید داستانم ب دلیل مشکلات قالب وب پاک شد و من هم انگیزمو برا ادامه درد عاشقی از دست دادم اما! من اگه موافق باشید از ادامه ی داستان میزارمش و یرای کسایی که نخونده بودنش:ادرين به طرز فجیعی میمیره توسط هاکماف و هویتش لو میره برا همه و یک سال از اون ماجرا میگذره که مارینت تصمیم ب برگردوندن ادرين میکنه اما ادرين در واقعیت نمیرده بوده! و اونی کع مرده جلو همه سنتی مانستر بوده و دیگه تا همینجا نوشته بودم که پاک شد و اخر
ژانر= عاشقانه/ گاراگاهی/ قهرمانی/ طنز/شخصیت های داستان = مرینت  ادرين  فیلیکس  مارک  تام  سابیین  امیلی  گابریل  نام = مرینت                                                                                                     سن=19شغل=گاراگاهشخصیت= زیرک خیلی باهوش جدی خوشگلنسبت با مارک= خواهر دوقلو نسبت با ادرين و فیلیکس= دخ
سلوم جیگرای منموخوام داستان جدید بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرين با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج میکنممن:چرا چرت میگی من زنتم رسما و قانونا تو نمی تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم میتونم بکنم اصلا می تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض  گفتم :تو اینجوری نبودیادرين:الان اینشکلیمبعد
سلوم جیگرای منموخوام داستان جدید بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرين با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج میکنممن:چرا چرت میگی من زنتم رسما و قانونا تو نمی تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم میتونم بکنم اصلا می تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض  گفتم :تو اینجوری نبودیادرين:الان اینشکلیمبعد
امروز قسمت اول رو میذارم ولی الان نه چون میخوام توضیح بدمتو این داستان ادرين عاشق مرینت میشه. كلویی دختر خیلی خوبیه. لایلا دختر خوبیه .  البته چون دوستون دارم بعد این پست قسمت اول رو میزارم
گره گشای چیست : گره گشای به معنی پایان نیست ، کره گشای به معنی راه حل داستان است ، داستان شما در آخر قرار است چه بشود ؟آیا شخصیت اصلی به هدفش می رسد یا نه ؟ آیا شخصیت اصلی ازدواج میکنید یا نه ؟ آیا شخصی اصلی به مقصودی که در نظر دارد پیروز می شود یا نه ؟ آخر داستان شما که شخصیت اصلی در طول داستان به سمت هدفی رفته بود در طول داستان به خواسته اش می رسد یا نه ؟گره گشای به معنی راه حل داستان است نه پایان داستان شمانویسنده : علیرضا رضاقلیخانی ، رمضان 99
♥"If I Was Your Vampire"6am a christmas morningNo shadows, no reflections hereLie cheek to cheek in your cold embraceIts started so tragicAs a sloughter houseShe pressed the knife against your heartAnd say that I love youSo much, you must kill me nowI love you, so much you must kill me nowIF I WAS YOUR VAMPIRESlim as the moonInstead of killing timeWe'd have each other till the sunIF I WAS YOUR VAMPIREDeath waits for no onePut my hands across your faceBecause I think our time has comePicking your smile apart with my spade tongueAnd the hole is where the heart isWe put this tomb together.I will fill it alone.Beyond the paleEverything's black no turning backIF I WAS YOUR VAMPIRESlim as the moonInstead of killing timeWe'd have eachother till the sunIF I WAS YOUR VAMPIREDeath waits for no
دیشب یک شعر نوشتم میان امروز و امشب گم شد داستان نارنگی یک نیسان آبییک دماغ خونینجاده شلوغ رهگذران مات و مبهوتدیشب با خودم اندیشیدم عشق کجای این داستان استحیف شدداستان خوبی بود داستان نیسان آبیداستان نارنگی 
بچه ها این پارت تقریبا کوتاه و آزمایشی بیدش اگه با ۵تا نظر استقبال شد ادامش میدم!تنک یوووو قابل توجه اوپنینگ و پوستر هم میزارم اگه خوشتون اومد قابل توجه مارینت و ادرين تو این داستان دانشگاهی هستن بپر ادامه مطلب کیوت
دلم نیومد اینو نذارمراستی کسی از ایدا خبر نداره؟خلی وقته نیسراستی لیدی هیناتا دسترسیت بازه لاومبقیه داستانا رو هم انشالله بعد امتحاناتم میزارم که میشه بعد خردادماه رمصانتان مبارک(نمد چی میگن خو:/)داستان قشنگیه اگه واقعا میخواین بدونین که ادرين چرا خوناشامه دورگه بگین اداه بدم!!
باید درباره قسمت فلیکس بگم که.گابریل تصمیم داشت به ادرين بگه برای زنده کردن امیلی چه نقشه ای دارهه که ادرين گفت میدونه با ورود ناتالی اونا خوشحال ترن و ناتالی می تونه خانوادشونو تکمیل کنه گابریلم عصبانی شد و رفتمکالمه ادرين و گابریل-گابریل:آدرین من ی چیز مهم رو باید بهت بگم که هر روز می خوام بگم ولی نمیشهادرين: فکر کنم من اونو بدونمگابریل: واقعا؟ تو از کجا -ناتالی شمارو خوشحال تر می کنه و شاید بتونه خانوادمون رو تکمیل کنه-*جمله اخر
هلووووووو گایزیک داستان خوشمل و قشنگو باحال و البته منحرفی اورده ام خدومتتونو نویسنده ی گلشم آتی چان بیدهمون دخمل گلی ک داستان همکلاسی من اقای گودزیلا رو نوشتن^~^ایشون دارن رویه یه داستان جدید کار میکنن ک اسمش عملیات محرمانه بید خواهشمندم ک خلاصه هرو بخونین و نظر بدین ک بعد داستان همکلاسی من اقای گودزیلا این داستان قشنگشونو بزارن یانع خب زیادی خرف زدم بدویین برین ادامه*-*
گووووومنههه نمت حاظرش کنم >~<مشخصاتشو میدم کسی اگه تونست اماده کنه ممنونش میشم .-.<><><><><><><><><>دوتا ست میراکلسی یکی ادرينتی و یکیم مریکتیدکمه ست ماریکتم اینا باشهماری.جایزه هاکت.طنزماری.نویسندگان برترکت.اموزشات نویسندگیماری.سرگرمیکت.پروفایل نویسندگانماری و کت.پروفایل مدیرماری و کت.لوگوی دوستانلیدی باگ و ادرين.داستان هاادرين و مارینت.قوانین نویسندگاندکمه های ست ادرينتم.اون نوشته های بعدش نوشته دکمه هاست م
بحلهعنوان نیست که انشاعه:/خب یه سری نکات هست که تو خود داستان نمیاد ولی مهه و برای اشنایی بیشتر با شخصیتا بهتره که بخونید:|این داستان:داستان گربه و ادویه~
به نام خدادر ابتدا جا داره از میهن بلاگ و دیگر دوستان کمال تشکر و قدردانی رو به جا بیارم که با پاک کردن مطالب کانال اون شونصد فصل داستان آبکی رو پاک کردن و فرصت جدیدی در اختیارم گذاشتن تا بتونم نسخه ی reborn داستان رو منتشر کنم.در ادامه به خاطر قالب آشغال کابین عذرخواهی می کنم. در اوّلین فرصت عوض خواهد شد.و هم اینک چپتر کوتاه و بی محتوای اوّل رو بخونید و بهم نگید که پر از پلاتهوله، خودم میدونم. چرا که قراره در ادامه سوراخای داستان پر بشه و اون موقع
سلام دوستان من داستان رو نوشتم 2 نفر نظر هم دادن و خواستم یه تغییر خیلی ریزی تو داستان انجام بدم که داستان نصفش پاکید الان دوست دارم گریه کنم پس یه 3 تا 4 روز دیگه صبر کنین تا بنویسم و بیشترش کنم ممنون عزیزان اگه موافقین زیر همین پست کامنت بدین
خب سلام میخوام این داستان کوتاه رو براتون بنویسم امید وارم دوستش داشته باشید مصی جون خیلی ببخشید اگه درمورد میراکلس نیستش اگه مشکلی باهاش داشتی بهم بگو دیگه از این داستانا نمیزارم خب دوستان برای خوندنش برید ادامه از نظرم این داستان خیلی تاثیر گذاره
ساخته خانم نرگس آبیارفیلم مفید و در عین حال جذابی بود اگر نمیدیم ضرر میکردمداستان فیلم واقعی بود (با این همه داستان واقعی جذاب که در کشورمون داریم نمیدونم چرا بعضی اصرار دارند داستانهای غیرواقعی را بسازند)در کنار داستان اصلی به جنایات و تفکرات گروهک تکفیری عبدالمالک ریگی و هم به برخی از مشکلات بلوچستان ایران و برخی مشکلات مردم پاکستان پرداخت.دست مریزاد.البته این فیلم قابلیت تبدیل شدن به یک سریال جذاب را دارد چون بسیاری از داستان ناگفته ب
یو مینا سانچند روز پیش از ادمین عزیزمون لدی فنفیک عجازه گرفتم تا این داستان رو بنویسمدر واقع من داستان های زیادی رو نوشتم و تویه وب هایی که نویسنده بودمو همینطور وب خودم کولی داستان نوشتمخوب شروع کنیمنام داستان:عشق در هنگام خیانتقسمت هر فصل:12تعداد فصل ها:4ژانر:بستگی دارهخلاصه داستان:این داستان در واقع اتفاق افتاد فقط کمیتعغیرش دادم در این داستان دختری به اسم آیوی هستکه ناخواسته به صورتی به مدرسه جدیدش منتقل میشهو در انجا با یک پسر اشنا می
سلااااماز 8 روز قبل هالوین اومدم تبریک بگم^^هالوین امسال یانگو خیلی خوبهههه*^*بلههههسال پیش هر کدوم ی چیز بودنامسال همشون ست خون اشام زدننن*^*اکو بیا خون منو بخور*-* XDاوکیاول دو عد میکس میبینیم^^.h_iframe-aparat_embed_frame{position:relative;} .h_iframe-aparat_embed_frame .ratio {display:block;width:100%;height:auto;} .h_iframe-aparat_embed_frame iframe {position:absolute;top:0;left:0;width:100%; height:100%;} بلی این میکسی در بالا دیدین از همشون بود^^ی دونه هم هست فقط از دازای و چویا و اکوتاگاوا اتسوشیاینم خیلی قشنگه*^*.h_iframe-aparat_embed_frame{position:
سلام به همهمن مهسا هستمنویسنده جدید از مصی ممنونم که نویسندم کردخیلی خوشحالم که بلخره عصو این وب زیبا شدمتازه میخوام فعالیتم رو شروع کنم و داستان بزارمخوب از اول میگم به ترتیب:من و تو:ماری توی این داستان لو میره که لیدی باگه و شت(همون کت^^)میفهمه و حتی حاکماث و کت سعی میکنه ازش مراقبت کنه که کلی اتفاق رخ میده واسشونملکه یخی:(الساییه)ماری یه دختر با قدرت یخه و یه روزی با پسری به اسم ادرين که اون همقدرت یخی داره البته با عصاش(جک) اشنا میشه و کلی
فیلمنامه ها و یا داستان ها هر کدام دارای قهرمان می باشند. قهرمان کسی است که داستان را به جلو می برد و یاما آن را دنبال می‌کنیم.قهرمان های داستانی چند داسته میباشد که هر کدام را به طور خلاصه و مفید در اینجا توضیح می دهم. قهرمان اصلی : قهرمان اصلی همان شخصیت اصلی است که او از اول فیلم تا آخر فیلم می بینیم و او یک نیاز جدی دارد و به دنبال آن است.قهرمان انتقال یافته : فرض کنید شخصیت اصلی در داستان دچار حادثه می‌شود یا پلیس او را میگیرد و یا او کشته
سلام سلام پستر داستان رو هم ساختم بنگرید :/ ، XDوقتی میگن طرف گند زده یعنی این XXXXXXXXXXDDDDDDD* واقعا گند زدی دارم میگم دیگه XDفردا ( یعنی همین امروز صبح یا ظهر ) شروع میکنم به نوشتن پارت اول داستانالان به شدتتتتتتتتتتت خستم جانه ^-^
حوزه برندینگ، حوزه ای بسیار پیچیده است که دارای مفاهیم و نکات کاملا کلیدی و مهمی می باشد. یکی از مهم ترین مبحث در این زمینه، موضوع زمان مناسب جهت ریبرندینگ یا همان بازسازی برند است. در مقاله امروز قصد داریم به تفصیل راجع به این موضوع صحبت کنیم. در ادامه با ما همراه باشید.
این داستان قرار است در زمستان منتشر شود و تمی فانتزی و زمستانی دارد خلاصه داستان از این قرار است که گروهی از افراد با خودرو در برف سنگین گیر میافتند و همین امر باعث کشف راز های جدیدی میشود تارخ انتشار: تاریخ انتشار به طور دقیق اخرین روز دیماه اعلام شده است و این داستان دارای 12 قسمت با میانگین 40 خط در هر قسمت میباشد                                       &
نام انیمه:Reiketsu-henنوع:سینماییوضعیت:اتمام پخشزمان هر قسمت:1ساعت23دقیقهژانرها:اکشن-راز الود-ماوراع-طبیعی-خون اشامنام انیمه:Nekoparaتعداد قسمت ها:12زمان هر قسمت:23 دقیقهژانرها:کمیدی-زندگی روزمرهنوع:سریالخلاصه:کاشو مینادوکی، پسری از یک سلسلۀ دراز از شیرینی‌پزهای ژاپنی، برای باز کردن شیرینی‌پزی خودش، لا سولِیل، خانه‌ش را ترک کرد. زمانی که بار و بندیلش را باز میکرد، دو دختر گربه‌ای (نِکو) که خانواده‌اش بزرگ کرده بودند را دید که در جعبه‌ها پنهان ش
هایییییییی گایززززززفکر کنم خیلیا منو بشناسن .من میس ایکس یا همون آتوسا هستمنویسنده داستان های " دفترچه خاطرات دراکولا سیاه پوش "  ، " جادوی عشق " و " همیشه و هرگز "البته توی وب های دیگه چندتا داستان کوتاه هم نوشتمداستان جدید من اسمش { Let's Kill this Love } یا { بیا این عشق رو بکشیم } هستش بپر ادامه !!
خب دوستان با اینکه کم دادید ولی من باز می دم . بپرید ادامه السااه لعنتی  تا اومدم حرف بزنم قطع کرد آشغال .ی نگاه به ادری و مری کردم دیدم این دو کبوتر  عاشق  دو بغل هم بودن و و هم و دلداری می دادند که یهو یکی ت گوشم گفت پپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخوا یا ابرفرز سه متر پریدم بالا آقا من نگفتم این کیه فقط فحش و گرفتم بهش من:بیشعور ، آشغال، کسافت، گاو میش وحشی، کرگدن آفریقایی،  مغول آمازونی،  انشا ا
کانون داستان ملل/ فرهنگسرای ملل برگزار می کند چهارشنبه های دوم و چهارم هر ماه ( چهارشنبه  10  و 24 مرداد) ساعت چهار بعد از ظهر با ما باشید در فرهنگسرای ملل؛ بانقد داستان شما بر اساس شیوه ساختارگرایی از کل به جزءآدرس: تهران . بلوار صدر. پارک قیطریه. فرهنگسرای قیطریه. حیاط اندرونی. سالن اجتماعات مشتاق دیدار شما و دوستان جدید برای خواندن و بررسی داستان هستیمکارگاه برای همه رایگان و آزاد است

آخرین جستجو ها

masimpfastser گیتا وب Regina's life Ollie's game «به امیدایرانی همیشه پایدار» نقطه چین تا خدا sponwestmurho تبادل نظر مشاور برتر tropfekeefi