نتایج جستجو برای عبارت :

بازیگران برگ خزان

 شبهای تنهایی و سرد خزان شکننده است. اما از آن شکننده تر فراق و دوری بهترین آرزو و بهانه ی زندگی است. و شکننده تر از همه تلخی برخورد سرد در هوای سرد خزانی است که بی شک خزانی ام نموده است. کنار پنجره نگاهم به برگهای زرد درخت باغچه حیات خانه است که یکی پس از دیگری سقوط می کنند آری بهار عمر من هم کم کم به خزان گرایش دارد. شکوه از کسی ندارم و خدای را سپاس گزارم که مرا عاشق و شیدای او قرار داده است. مهتاب پشت ابر نهان شد چه چاره ایپژمرد گل چو خزان چ
کنارم باش ، این پاییز ،کنارم باش ، می ترسم .خزان را دوست دارم من ، ولی بی تو ؛خیابان ، کوچه ها ، این شهر ، این پاییز ؛تو را بدجور کم دارد !بدونِ تو ؛گلوی آسمان ها ؛ درد می بارد ،صدای خش خشِ این برگ ها بی تو ؛صدای نابهنجاریست باور کن ؛به بانگِ مرگ می مانَد !اگر باشی ،اگر همراهِ من باشی ؛خزان زیباترین فصل است ، می دانم .کنارت ، چای می چسبد ؛به وقتِ شامگاهان ، در هوای سرد و بارانی .کنارت کوچه ها زیبا ،درختان ، آسمان ، گنجشک ها زیبا ،کنارت بازهم دیو
زیرنویس فارسی کامل شدعنوان: برگ خزان ، رهاییژانر: درام ، انتقامیتعداد قسمت: در حال پخشمدت زمان هر قسمت: 1 ساعتسال انتشار: 2019شبکه پخش: One 31محصول: تایلندزیرنویس انگلیسی: نداردزیرنویس فارسی: در دست ترجمهبازيگران: Baifern PimchanokPush PuttichaiSam Yuranunt Nida Patcharaveerapong
خزان عمر تو بانو بهار را گریاندصداى پاى غمت برگ و بار را گریاندبه صبح و شامِ پر از اشکِ حضرت مهدىكه روضه هاى تو لیل و نهار را گریاندشبیه داغ تو، بعد از حسین داغى نیستچرا كه داغ تو چشمان یار را گریاندمن از كلام تو در كوفه خوب دانستمكه خطبه تو "لُهوف" و "بِحار" را گریاندسرت شكست ولى سرشكسته دشمن شدبراى اینكه غمت نیزه دار را گریاندپس از غروب غم انگیز غارت خیمهطناب دست تو نیزه سوار را گریاندسرى به نیزه براى تو روضه مى خواندعزاى معجر تو روزگار را گر
عؤمرومون گولشنی بیهوده خزان اولدو نیه؟چاره سیز دردلریمین سیرری عیان اولدو نیه؟قلبیم هئچ گولمه دی عشقینده بو دنیاده ، ولیبو قرا گؤزلریمین یاشی روان اولدو نیه؟دیلیمین ازبری مین جور و جفا ائتدی منهاو شیرین سؤزلری فیکریمده گومان اولدو نیه؟گؤرمه دیم هئچ یوخوسون بیرکره عؤمرومده بئلهاو گؤزه ل قاشی کمان قاتل جان اولدو نیه؟آلدئ مندن گونومو ظولمته تاپشیردئ منیگونیدی گونلریمه ایندی نهان اولدو نیه؟بخته
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان منزهرای من حبیبه ی من مهربان من میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟دیگر شدم بدون عصا آسمان من مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاقبا لاله اش چکار کنم باغبان من؟ ماندست چند تار مویت بین شانه ایچشمم که خورد تیر کشید استخوان من راحت بخواب درد کشیدن تمام شدراحت بخواب درد کشیده جوان من کابوس لحظه های علی نقش قبر توستفکرش به هم زدست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقتآخر کجاست قبر تو راز نهان من گفتم در
بسمه تعالی ورود حضرت زینب به کربلا در اولین اربعین و زبان حال با برادرشچهل روز است که  صحرا لاله گون استعلی اکبر من غرق خون استچهل روزاست که زینب خوار گشتهاسیرفرقه کفار گشتهچهل روز است که عباسم ندیدمگلی از روی زیبایش نچیدمچهل روزاست که گلگون گشته صحرازخون پاک فرزندان زهراچهل روز است که میسوزدسکینهپریده رنگ از  رخسار زهراچهل روز است ندیدم روی قاسمشوم قربان روی قاسمچهل روز است ندیدم روی اکبرچنین میگفت زینب با برادرچهل روز است گل
و حالا آذر از را میرسدکه ته مانده های مهر رابه ارمغان آوردمی آید تاخزان را به باد دهدو کوچه ها رابه استقبال برف بردمی آید و در پس خودیلدا را به یادگار می گذارد تاتلنگری باشد بر دقایق  عمر کهچه بی هوابه باد می دهیم
به رهی دیدم برگ خزان **پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بودچو زگلشن روکرده نهان**در رهگذرش باد خزانچون پیک بلا بود به رهی دیدم برگ خزان **پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بودچو زگلشن روکرده نهان**در رهگذرش باد خزانچون پیک بلا بود ای برگ ستمدیده ی پاییزیآخر تو ز گلشن ز چه بگریزیروزی تو هم آغوش گلی بودیدلداده و مدهوش گلی بودیای عاشق شیدا دلداده ی رسوا گویمت چرا فسرده ام در گل نه صفایی باشد نه وفاییجز ستم ز دل نبرده امآه بار غمت در دل
(مناظره خزان وبهار )خزان با طعنه گفتا ای بهارانمنم آنکه تورا کرده پریشانبه هر باغی اگر برگ و گلی بودوگردردشت و صحرا سنبلی بودبه زورم برگ و گلها را ز بادیبه باد دادم سحر تا بامدادیزطوفانی همه نابود کردمدرختان و گلها دود کردمبریختم زیرپایم برگهاراتکاندم شاخه های بی نوا رانه گل مانده به گار و نه برگیهمه در زیر پا شد با زرنگیببین زورم زیاده ای بهارانتورا در قدرت خود کرده حیران شکستم شاخه های میوه هایتزبادی من نشاندم در عزایتجواب داد
راستش من زیاد اهل نگاه کردن سریال و فیلم نیستم اون هم به خاطر اینکه وقتش را ندارم و اگر این سریال ایرانی یا هندی یا ترکی باشه که اصلا براش وقت نمی‌گذارم اما چند وقتی هستش که این سریال فضیلت خانم و دخترانش را دارم نگاه میکنم و اما نظر منمن اصلا توقع نداشتم که یک سریال ترکیه ای از لحاظ متن تا بدین حد قوی باشه و بازيگران به این خوبی داشته باشه که منو در فیلم غرق کنه نقش خود فضیلت خانم که به خوبی هر چه تمام تر اجرا شده و بازی خزان و یاقوز هم در اون ح
بیداد خزان .ز بیداد خزان سوخت،چو باغ دل شیدامبهار آمد و افروخت،چراغ دل شیدامغزل دفتر خود را، صمیمانه گشودنددو قمری که رسیدند،سراغ دل شیدامبیا پنجره بگشای،که پشت شب اوهامپگاه ملکوت است، فراغ  دل شیداممرا حسّ غریبی است، در این واحه ی  تردیدکه طوبای  یقین سوخت  ،  چو  تاغ دل شیدامزمیخانه ی تسنیم،مگر چشمه گشودندکه گلجوش بهشت است،به راغ دل شیداماگر شرب طهور است، من  و مستی جاویداگر باده ی نور است ، ایاغ دل شیدامبه ترحیب ملک ب
زیرنویس فارسی به صورت رایگان قرار گرفتعنوان: برگ خزانژانر: انتقامی و ملودرامتعداد قسمت ها: 21 سال انتشار: 2019زیرنویس فارسی:  تکمیل شد
دوستت خواهم داشت.هرگاه قاصدکی را بینم:دوستت خواهم داشت.هرگاهی کودکی بینم که خنده بر لب دارد:دوستت خواهم داشت.هر تکرار پاییزی,هر روز بارانی,هر خزانتکرار تمام فصل ها,تکرار تمام خزان ها و بارانی هایم.;;;تکراری دوباره برای پرستیدنت خواهد بوددوستت خواهم داشتزکات سال ها دیوانگی این است:چه حضورت باشد!چه میان هیاهوی آدم ها گم شوی و کم رنگ;باید دوستت بدارمپس خواهم داشت.دوستت خواهم داشت.حتی اگر پاییزت را با دیگری باشی.:به رسم عشق
دو بیتی جهت مجالس ختم و ترحیم ، تشییع جنازه و خاکسپاریشاعر رسول چهارمحالی(ساقی)--------------------------------------اجل باغ و بهارم را خزان کردعزیز مهربانم نیمه جان کردخزان شد عمر و ما در سوگواریدرون خاک او را میهمان کرد---------------------------------------فراق و دوریت باور نمی شهغم و اندوه در دل کرده ریشهتویی درخاک من هم سینه چاکتدرون قلبم هستی تو همیشه------------------------------به دنیا سیر گردی همچو قارونببارد دُّر و گوهر همچو باروننیرزد بر زمان کندن جانببارد قطره اشکی از دو چشم
ببار ای تویی اشکهای دریابه شهر و زمین خزان دیده، یاراببار بر دل بیقرارم، پریشانببار با همه  ابر های زیبابشور هرچه خاک است از چهره گلغبار و غم  و غصه ها رابشور آن درخت عزیزیکه آلوده خستگی گشته اینجابشور حسرت و بی پناهی ماراببر غم، تو شادی ببار بر سر ماببار ای عزیز زمین و زمانمببار، جان من، عشق را بر دل ما
چو یلدا شد خزان آمد به پایانخزان طی گشت و دیگر شد زمستانشهادت می دهد یلدا ز سرماکه یخبندان زمین گردد ز فردابه آیینی کهن در شام یلدادر ایران جشن و شادی گشته بر پادر این شب، شب نشینی بین اقوامبود رسمی که نیکو گردد انجامبه بزمی جمله خویشان با دلی شادبه نیکی می کنند از یکدگر یادبگردد تازه دیدار از بزرگانگل اندازد سخن با کام خندانبیان گاهی شود یکصد حکایتز حافظ گه شود فالی قرائتز آن شه نامه بیتی عبرت آموزکه هر بیتش دهد پندی دل افروزز یزدان بهر یکد
تو ای تَمنای جهانمَتی تَرانا و نَراکتمام دارایی جانجُعِلتُ روحی لِفِداکچه بی هوا می گذردبدون انگیزه زمانبهارِ ما را برسانجهان رسیده به خزانتو ای تجلی خدادرونِ ارواح رهابدَم ، زِ نو زنده کندامید برگشت تو راکه در نبودت همه جانرسیده بر لب ، زِ غمتو منتظر مانده جهانکه زنده گردد به دَمتتو ای امید همه یامیدواران ظهوربتاب خورشید نهانکه پا بگیرد زِ تو نورموج
داستان قسمت آخر سریال فضیلت خانمسریال فضیلت خانم و دخترانش fazilet Hanim ve Kizlari یکی از سریال های پربیننده 2017 کشور ترکیه و استار تی وی است که داستانی درام و عاشقانه دارد.فضیلت خانم زنی میانسال است که دو دختر به نام خزان و اجه می باشد که هر کدام از این دخترها در زندگی خود دچار فراز و نشیب زیادی می شوند و فضیلت قصد دارد که اوضاع را بهبود بخشد. دختران او پس از اتفاقاتی سر از منزل اگه من ها در می آورند. عشق اجه و یاسین هم در اواسط سریال به بن بست می خورد و
مگر که باد خزان در میان خانه وزیدهکه سرو خانه ی حیدر چنین خمیده خمیدهچنان به هم زده است انکسار شیشه ی‌ جان راکه تکه تکه نفس میکشد بریده بریدهچه آمده به سر فاطمه که داخل بسترتمام شب به خودش جمع شد چو‌مارگزیدهچه میکشید حسن چون که گفت مادرش آرامبه کوچه سیلی سختی اگر که دیده ندیدههزار مرتبه لعنت به آن که گفت به زینباگر پرستوی زخمی ز جا پرید ، پریدهحسین گفت به زینب خبر نداری از اینکهچرا حسن به روی خاک گوشواره کشیده. محمود شهرستانی منبع: حدیث اشک.
گل پژمرده از بیداد مادرخزان آخر به بادت داد مادرخودم دیدم که در زندان سینهنمی شد ناله ات آزاد مادرخودم دیدم که بابا با گُل اشکتو را در زیر گل بنهاد مادرخودم دیدم که دنبال جنازهحسینت از نفس افتاد مادرخودم دیدم حسن چون شمع می سوختکه شد آب و نزد فریاد مادرز جا برخیز ای غمخوار باباکه بابا گشته دشمن شاد مادرشب تاریک و تشییع جنازهمرا کی می رود از یاد مادر
این وبلاگ دیگر آپدیت نمیشود تمام مطالب اینجا به سایت http://my1thaitv.pw/ منتقل شده استجهت دانلود رایگان زیرنویس این فارسی به سایت تای تی وی مراجعه کنید عنوان: برگ خزانژانر: انتقامی و ملودرامتعداد قسمت ها: 21 سال انتشار: 2019زیرنویس فارسی:  تکمیل شد
ارتباط ذره با خورشید خیلی ساده باشد
عمق این معنى اگر در دست فخری زاده باشد
یا شهادت یا رسیدن تا شکوه فتح فردا
مرد باید هر نفس در عاشقی آماده باشد

جام برجامى بهل ، مست از شراب حیدری شو
اتفاقا مرد باید نشئه ى این باده باشد
كوه از باد خزان كی رنگ خاموشی بگیرد
بیستون باقیست فرهادی اگر افتاده باشد

داغ ما در سنگ خارا هم اثر دارد دمادم
یك غروب جمعه باشد راه باشد جاده باشد

خاك مهر آمیز ایران سجده گاه آسمان شد
تاكه خون عاشقانش ، مهر این سجاده باشد
✍س
پشت یک پنجره به سمت سکوتشاعری واژه واژه می رقصیدآسمان با دلی پر از باراناز دل داغ دیده می ترسیدروزهای بهار زود گذشتهوسِ دست گرم تابستانروز پاییزیِ پر از تردیدفکر شلاق های سرد خزان(کلبه در حسرت چراغی بودآرزوها به خاک می پیوستکورسوی امید هم خشکیدباد. فانوس پیر را بشکست)
ادبیات و شعربیژن الهی شیرازی (زادهٔ ۱۶ تیر ۱۳۲۴ – درگذشتهٔ ۹ آذر ۱۳۸۹ در تهران) شاعر، مترجم و نقاش ایرانی بود.اشعار عاشقانه بیژن الهی آدم‌های بهاریآدم‌های بهاری.چه می‌کنید با برگی که خزان دوست بدارد؟چه می‌کنید با پروانه‌یی که به آب افتد؟ از سر هر انگشتپروانه‌یی پریده ست.پروانه‌ی کدام انگشت تشنه بود؟پروانه‌ی کدام انگشت به آب می‌میرد؟من بارها اندیشیده‌اممن خزان و برف را پیاده پیموده‌امپیشانی بر پای بهار سوده‌امکه معیار شما ن
شعر تشییع جنازه مجلس ختم و ترحیمشاعر رسول چهارمحالی(ساقی)--------------------------------نمی گویم نرو ،ولی آ هسته ترنظر بنما دمی ،تو بر چشمان ترغمت آتش زده،به جان من ولیخبر داری مگر ،ز اشک در سحرپر و بالت شده ،کفن بر پیکرتپرستویم مرو،مزن تو بال و پربهارم شد خزان، ز داغ ماتمتعزیزانت شدند،همه خونین جگرمنم پژمرده و ، غمین و مضطرمز داغ تو شدم ، دگر آ سیمه سرعزادار توأم،شب و روز هر کجاگرفتم روضه ات ،نداری تو خبر تمام هستی ام،نرو ای مستی امنرو جانان من ،ن
با اشک از چشمان من سرریز میشدوقتی می آمد آخر پاییز می شدوقتی می آمد برگ ها افتاده بودندحتی خیابان ها به او دلداده بودندوقتی می آمد ابرها سر می رسیدنددر زیر باران ، بغض ها قد می کشیدندوقتی می آمد ،خاطراتش درد می شدبا یاد چشمش چای تلخم سرد می شدوقتی می آمد، تازه فصل عشقمان بودوقتی که راهی شد ، تمام شهر شد دوددلتنگی ام پَر ،شادیم پَر ، دفترم پَرپَرچیزی نماند از من به جز یک مشت خاکستروقتی که راهی شد ، دلم لرزید ، ترسیدمابری شدم ، پنهان شدم ، یک ری
امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیمهم ناله با زمین و زمان گریه می کنیمهر چند گفته اند که آرام گریه کناما بلند و ضجه ن گریه می کنیمامشب که خانه ی دلمان غم گرفته استمانند ابرهای روان گریه می کنیمهم پای کوچه های مدینه نشسته ایمبا روضه های تازه جوان گریه می کنیمتازه جوان و قد کمانی تعجب استاز غصه های قد کمان گریه می کنیمداریم پای روضهءتان پیر می شویماما هنوز از غمتان گریه می کنیماین خانهء غمی است پر از غربت بقیعاز داغ قبر های نهان گریه می کنیمآر
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مبادسلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مبادجمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباددر این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباددر آن بساط که حسن تو جلوه آغازدمجال طعنه بدبین و بدپسند مبادهر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیندبر آتش تو به جز جان او سپند مبادشفا ز گفته شکرفشان حافظ جویکه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد حافظ***طوبی زقامت
با زهر کینه کشتند امام عسکری را از نو خزان نمودند گار حیدری را ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏ در سامره بپا شد غوغای روز م ابن‏الرضا فدا شد در راه دین داور ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏ باغ جنان سراسر شد بزم نوحه خوانی‏ کشتند عسکری را در موسم جوانی‏ ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏ یابن الحسن ز جا خیزرخت سیه به ‏برکن‏ جاری سرشک دیده در ماتم پدرکن‏ ای خاتم امامت‏ مهدی سرت سلامت‏

آخرین جستجو ها

تریبون آزاد فیلم فجری ها وبلاگ تخصصی امور حقوقی و قراردادی دکتر شبنم شاه طاهری حافظه، رمزگذاری اطلاعات قیمت شیشه رنگی خوش ییلاق Robert's page کــــــــتابخـــــــانه سیــــــــار روستـــــــایی شهرستان داراب April's info ⚫ amazingly world ⚫ پرستوی بهار