آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب استیا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب استتا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسدهر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب استکشته چاه زنخدان توام کز هر طرفصد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب استشهسوار من که مه آیینه دار روی اوستتاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب استعکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رودر هوای آن عرق تا هست هر روزش تب استمن نخواهم کرد ترک لعل یار و جام میزاهدان معذور داریدم که اینم مذهب استاندر آن ساعت که بر پشت صبا
درباره این سایت