قلب آشفته کاش هنگام تماشای تو باران باشدگریهام از رخ زیبای تو پنهان باشدکاش هنگام بهاری که پر از دلتنگیستقلب آشفتهی من، باز غزل خان باشد کاش هنگام غروبای همین سختی هافکر شوریدهی من بند به زندان باشدکاش هنگامه ی پایان هوای برفیگرمیِ دست تو در دست اسیران باشدکاش هنگام ربیعی که پر از اسرار استدل بیتاب و تبم، در پی درمان باشد کاش هنگام نگاهت به دل خستهی مندل من، در نظرت حومه ی وهان باشد(وهان چین)کاش هنگام رسیدن به مراد قلبمعشقت
درباره این سایت