تکست آهنگ قد و بالا با صدای حمید ساحلقد و بالای تو رعنا رو بنازم ، تو گل باغ تمنّا را بنازم قد و بالای تو رعنا رو بنازم ، تو گل باغ تمنّا را بنازمتو كه با عشوه گری از همه دل می بری منو شیدا میكنی چرا نمی رقصی تو كه با موی طلا قد و بالای بلا فتنه بر پا میكنی چرا نمی رقصیقد و بالای تو رعنا رو بنازم ، تو گل باغ تمنّا رو بنازم قد و بالای تو رعنا رو بنازم ، تو گل باغ تمنّا رو بنازمچو برقصی تو فریبا ببری از دل من تاب و توانم چو خرامی ز تمنا فكنی برق هوس
پارک زیبای رعنا ی دزفول در ساحل غربی رودخانه دز قرار دارد که با داشتن فضای سبز و صفه هایی در کنار رودخانه محیطی متبوع را برای گزذان اوقاتی خوش در کنار خانواده و دوستان فراهم می کندعکس: محمد آذرکیش
فیلم اولین امضاء برای رعناخلاصه داستانداستاننویسی به نام جهانگیر گلستانه چند سال قبل با همسرش رعنا ازدواج کردهاست. آن دو یک پسر به نام نیما دارند که ۶ ساله است. جهانگیر سه کتاب چاپ کردهاست اما هیچکدام از این کتابها نتوانستهاند برای او پولی به همراه بیاورند. خانواده در خانهای اجارهای که صاحبش از آشنایان قدیم جهانگیر است زندگی و اجاره مختصری میپرداختند، اما طولی نمیکشد که آن دوست قدیمی تماس گرفته و میگوید قصد دارد در خانه
ائی چکیب شاخی-صنوبر تک قدو بالا، ییگیت، عاریضون فیردووس باغیندا گولی رعنا، ییگیت. گولشهنی-جنّتده بیتکن ناز ایله نازیک نیهال، حوسن بورجونده دوغوب ماهی-فلکسیما، ییگیت. سرخوشان بئلی آچوق، آشوفته کاکیل، مست ناز، عیب ایمس سورماق گلیش هانداندور، ائی میرزا، ییگیت. سن ملکسن، یا پری، یا هوری، یا نخلی-بهیشت کیم، بنی آدمده بولماس سن تکی رعنا، ییگیت. دیلی بولبول، زولفی سونبول، خالی فیلفیل، بویو سرو، خطتی سبزه، یوزی لاله،
داستان کوتاه بعدی احتمالا این باشد " زیور آلات و قاشق های نقره ی ، میراث مادر بزرگ فرستنده : جناب آقای بهرام میرزایی طایفه کردشولی آراستن صحرای کافتر و چشمه رعنا دارای چمنزارهای زیبا و درخشان و چشمه های جاری اب اشک چشمی همراه با سیاه چادر و فرش و صنایع دست بافت طایفه مهم و بزرگ کردشولی در ییلاق با صفای بهاران شهرستان اقلید فارس چیدمان و تزیینات فرش سنتی و محلی و بر پایی سیاه چادر طایفه کردشولی در ییلاق اجدادی انها واقع
تقدیم به تمامی جوانان مسلمان و غیور کشورمکه الگویشان در زندگی , جوان رشید و دلاور کربلا ،حضرت علی اکبر علیه السلام استمیلاد سرو قامت آل یاسین ، رعنا جوان حسین بن علیشیر مرد صحنه نبرد کربلا،رنگین کمانی ازجلوه های ایثارو جانبازی ، نورچشم آقا ابا عبدالله (ع) الحسین ،الگوی جوانان غیور مسلمانحضرت علی اکبرعلیه السلاموبزرگداشت روز جوان بر جوانان و جمیع عاشقان و پیروانطریق سرخ علوی مبارک باد
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مبادسلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مبادجمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباددر این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباددر آن بساط که حسن تو جلوه آغازدمجال طعنه بدبین و بدپسند مبادهر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیندبر آتش تو به جز جان او سپند مبادشفا ز گفته شکرفشان حافظ جویکه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد حافظ***طوبی زقامت
بهمن و مهرناز : فرزند غلامرضا پهلوی و هما اعلم ( دختر دکتر امیراعلم)آذر دخت ، مریم و بهرام : فرزندان غلامرضا پهلوی و منیژه جهانبانی ( دختر سرلشکر جهانبانی)کامیار و سروناز : فرزندان عبدالرضا پهلوی و پریسیما زندشاهرخ و شهلا : فرزندان احمدرضا پهلوی و سیمین تاج بهرامیشاهین ، شهرناز و پری ناز : فرزندان احمدرضا پهلوی و رزا بزرگ نیاکیوان ، داریوش و رعنا : فرزندان فاطمه پهلوی و وینست لی هیلرپری ، کامبیز و رامین :فرزندان فاطمه پهلوی و ارتشبد محمد خاتم
دخترم گریه ی تو پشت مرا می شکندبیش از این گریه مکن قلب خدا می شکندچه کنی بر دل خود آب شدی از گریهبغض سر بسته از این حال و هوا می شکندتا که نشکسته ای از غصه کمی راه بروکه قد و قامت تو زیر بلا می شکندباز بوسیدم از این دست که زد شانه مراحیف یک روز کسی دست تو را می شکندتو سیه پوش من و شهر به همدردی توحرمت شیر خدا را همه جا می شکندکودکانت همه در پشت سرت می لرزندکه درِ خانه به یک ضربه ی پا می شکندمی دوی پشت علی تا که رهایش نکنیضربه ای می رسد و آینه را م
هرچه زدند شوکتِ من کم نشد حسیندر مجلس یزید، سرم خم نشد حسینبا خطبه ای که من سرِ بازار خوانده امآن نقشه ای که داشت ، فراهم نشد حسینآنجا چنان شبیه پدر حرف می زدمیک مرد از آن قبیله حریفم نشد حسیناصلا محرّمت که جهان را به هم زدهبی خطبه های من که محرّم نشد حسین!آتش گرفت معجر من سوخت موی مناما حجاب از سر من کم نشد حسینهرچند قد و قامت من خم شده ولی"در مجلس یزید سرم خم نشد حسین.)شاعرداودپرچمی
دومین جلسه ی حضوری لژیون سردار در نمایندگی صائب تبریزی با دستور جلسه ی "در کنگره ی ۶۰ چگونه قدردانی می کنیم ( تفاخر یا تواضع ) " با استادی همسفر خانم رعنا، نگهبانی همسفر خانم رباب و دبیری همسفر خانم معصومه در مورخه ۹۹/۳/۱۹ آغاز بکار نمود.
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداختکه یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداختبلای غمزه ی نامهربان خون خوارتچه خون که در دل یاران مهربان انداختز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندمکه روزگار، حدیث تو در میان انداختنه باغ ماند و نه بستان، که سرو قامت توبِرُست و ولوله در باغ و بوستان انداختتو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهارکه دشمنم ز برای تو در زبان انداختبه چشمهای تو کان چشم کز تو برگیرنددریغ باشد بر ماه آسمان انداختهمین حکایت روزی به دوستان برسدکه س
قسم به ابروی اباالفضلبه ذکر هو هوی اباالفضلدشمنا، میلرزن، ازضرب علم های توقسم به آن موی اباالفضلطره ی گیسوی اباالفضلتماما، معرکه، زیر قدم های توهمه مبهوت و ماتنعجب فن رزم نابیشده طوفانی در این میدانگرد و غباره حسابیقمر قمر قمراللهبا صلابت و رعناکرده می بر پابا ضربه ی برقاسا به قلب لشگر زدقمر قمر قمراللهای عبادت زیبایل خوش قد و بالامثل حضرت مولا که قلب خیبر زدیا سیدی یا ابالفضلدلم شده مستِه اباالفضلعالمی در دَسته اباالفضلمعرکه ، د
روزی ره افسانه مرا، شادی بودنقش دل من در گروی، بازی بودروز دگری بازیگرش من بودمرویای نگاهش همه شد معبودماین قامت تن حصار افکارم بودسمع و بصر اندیشه گفتارم بودمبیگانه به خود، سرخوش دوران بودم غافل ز حریم عشق یزدان بودمعقل آمد و شد آیینه افکارمدیدم که صدآزار بود در کارمبا عقل به خود آمده بیدار شدمبیدار ز شوق ره دیدار شدمبر گوش دل این قصه غزل خوانی کرددر وادی عشق حق، مرا را یاری کردامروز خدارا همه جا می بینمخود را همه دم در ابتلاء میبینمای
تعدادی از رهجویان کمک راهنمای محترم سرکار خانم رعنا (لژیون یازهم) در خصوص "دستور جلسه هفتگی تصاویر کتاب 60 درجه زیر صفر " مطالبی ارائه نمودند، که به صورت مشارکت مکتوب تقدیم شما عزیزان میگردد.
سلام بر مجاهدانی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیمسلام بر دلاورانی که قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیمآغاز هفته دفاع مقدس گرامی باد.دوران دفاع مقدس برای ملت ما ظرفیت و موقعیتی بود که این ملت بتواند اعماق جوهرهی خودش را در ابعاد مختلف نشان دهد، و نشان داد.» رهبر معظم انقلاب اسلامی 1384/6/31به همین مناسبت نمایشگاه کتاب در محل کتابخانه شهیدان نجاریان برپا گردید. همچنین می توانید با کتاب های کتابخانه ویژه دفاع مقدس به صورت مجازی آشنا شوی
غزل شمارهٔ ۴ صبا به لطف بگو آن غزال رعنا راکه سر به کوه و بیابان تو دادهای ما راشکرفروش که عمرش دراز باد چراتفقدی نکند طوطی شکرخا راغرور حسنت اجازت مگر نداد ای گلکه پرسشی نکنی عندلیب شیدا رابه خلق و لطف توان کرد صید اهل نظربه بند و دام نگیرند مرغ دانا راندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیستسهی قدان سیه چشم ماه سیما راچو با حبیب نشینی و باده پیماییبه یاد دار محبان بادپیما راجز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیبکه وضع مهر و وفا نیست روی زیبا راد
هوالجمیل : با دیده ی ذات، دید او را، فرمود کلام دل نشینی:/" لولاک لما خلقت الافلاک "، ای احمد نیک خُلقِ محمود//ما رابه توعشق،عشق خویش است، ای زاده ی عشق وَ جوهرعشق/در آینه جز تبلور نور، پیدا نکنی جوابِ فرنود//تو خیر مجسّمی ، مجسّم ، در قامت دلربای آدم(ع)/خاتَم(ص) به فضایل مکرّم، خاتِم به تفکرات مجدود//همچون تو کسی خجسته پی کو؟! در عالم"عقل و ذهن ومحسوس"/هم مطلع تو همیشه عالی ست، هم طالع تو همیشه مسعود//اسعدالله ایامکم جمیعا
در کوچه پا به پای علی، یا علی مددجان میدهم برای علی، یا علی مدد وقت ظهور سرّ فدیناه آمدهکوچه شده منای علی، یا علی مدد قامت خمیده در وسط کوچه می شومطوفان لافتای علی یا علی مدد مولای من امام من آقای من علیستحیّ علی الرّضای علی، یا علی مدد شمشیر روی رهبر من میکشند؟ آهسر میدهم به جای علی، یا علی مدد دستم شکست و دست علی را گشوده اممن میخرم بلای علی، یا علی مدد محسن شهید و . فاطمه هم رو سپید شدهستی من فدای علی، یا علی مدد ا
پاییز را در تابستان دیده ای؟؟با تن پوشی سبز بهاری بر قامت طبیعت آسمان اما ابری و پر باران و باران این اشک آسمانی می بارد که بشورد وسبکبارم کنداز هرچه بر دلم سنگینی میکند سپاس آسمانم که باریدی سپاس خدایا که نشاط را به زمین بخشیدی صبحم را به بارانت پر از خیر و برکت کردی سپاس و هزاران سپاس
مراحل و عوالم نفسآنها عبارتند از: 1- طبع 2- نفس 3- قلب 4- روح 5- سرّ 6- خفىّ 7- اخفى.(1) طبع: عبارت است از قواى طبیعى كه مرحله نازله حقیقت انسانى است یعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن، چون اكل و شرب و امثال آنها كه خلاصه در این مرتبه طبیعت، بدن در مقام حیات نباتى است.(2) نفس: بالاتر از مرتبه طبع است كه عبارت است از قواى حیوانى و إدراكات حس و خیال و وهم، خلاصه مقام و مرتبه حیات حیوانى.(3) قلب: كه توجه به عالم غیب است و لیكن آمیخته است با نظر به عالم شهادت و این
همینکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاددلش شکست و دوباره به آه آه افتاددوباره زله ای بین بارگاه افتاداگر غلط نکنم کوه صبر راه افتادولی چه کوه عجیبی چقدر خم شده استچقدر دور و برش رشته کوه کم شده استبلند شد؛به زمین خورد و گفت یادت هستچگونه قامت رعنای خواهر تو شکستمرا به خاک زد و روی سینه تو نشستتو را به نیزه کشید و مرا به محمل بستعصای پیری خواهر! قدم خمیده شدهشبیه قامت مادر! قدم خمیده شدهتوای مسافر نیزه ! چه خوش سفر بودیجلوی محمل ما مثل یک سپر بودیا
منبع : http://kordshooli.mihanblog.com/در فصل چهاردم کتاب 'طوایف و تیره های قشقایی' نوشته مظفر قهرمانی ابیوردی چنین آمده است:ایل کردشولی. این ایل بنا به مقتضای موقعیتها گاهی جزو خمسه و زمانی جزو قشقایی بحساب میآید. ییلاق آنها کردشول و کافتر(کافور) و خنجشت و نظام آباد و چشمه رعنا در سرحد چهار دانگه و قشلاق آنها حدود خفر و جهرم است.جهت مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
جلسه چهاردهم از سری هفتاد و یکم کارگاههای آموزشی مجازی عمومی همسفران و مسافران با استادی کمک راهنمای محترم خانم رعنا، نگهبانی خانم فاطمه و دبیری خانم نیاز با دستور جلسه "وادی دهم و تاثیر آن روی من" راس ساعت ۱۷:۳۰ روز سهشنبه مورخ ششم خردادماه سال ۹۹ در نمایندگی آکادمی آغاز به کار نمود.
#مدح حضرت علی اکبر علیه السلامعشق اگر معنا شود معنا علی اکبر استدل بده بر قامتش رعنا علی اکبر استنام او نام ولی و ذات او ذات نبیماه رویِ حضرت لیلا علی اکبر استروی او رویِ خدا، الله اکبر مدح اوحقّ مُطلق،عالیِّ اعلا علی اکبر استیوسف مصری نوا دارد ز عشق دلبرشدر عوالم دلبرِ زیبا علی اکبر استمی برپا کند در روز م صاحبمدر قیامت بخشش ما با علی اکبر استقامتِ ارباب عالم در کنارِ او خمیددر سجودم دائما، هرجا علی اکبر استهر کجا کردم نظر من دیده ام
فریاد زد مکبر صحنین کربلاماه محرم آمده؛ قد قامت العزاقد قامت العزا همگی پا شدند و بعداما یکی یکی همگی تا شدند و بعدقد قامت العزا قد مادر شکسته ترقد علی و قد پیمبر شکسته ترصف های گریه دور و بر عرش بسته شدحتی خدا هم از غم او دل شکسته شدتکبیرة الحسین که احرام او شکستوای استخوان سینه و اندام او شکستتکبیرة الحسین دو رکعت نماز کرداما همین که رو به رسول حجاز کردباران سنگ صورت او را ملول کرداز هر طرف که سنگ زدندش قبول کردالله اکبر! آه! که آبش نداده ان
به نام قدرت مطلق اللهمسیر زندگی ما انسانها جای حرکت است اگر دریک جا بمانیم و انتظار کمک از دیگران داشته باشیم باعث نابودی ما میشودنوشته شده به قلم کمک راهنمای تازه واردین هم سفر رعنا لژیون یازدهم
بهروز شعیبی متولد 25 شهریور 1358 در مشهد، بازیگر است؛در نوجوانی وارد بازیگری حرفه ای شد اما بعد به پشت صحنه رفت و تا مدت ها دستیار کارگردان و برنامه ریز بود و حالا در قامت بازیگر و کارگردان می درخشد.
همهچیزاز یک نقطه و با یک تفکر آغاز شد، برای نظم دادن به میزان مصرف و طریقه درست مصرفکردن. بعد از ۱۷سال مصرف الکل و مواد مخدر و تجربههای دردناک روشهای مختلف ترک و بسته شدن تمامدرها این نقطه آغازی بود برای یک تحول عظیم و باز شدن دری که در ادامه درهای بیشماریرا برای کاستن رنجهای متعدد بشر باز میکرد.
با سلام و عرض ادب ، پاسخ نامه المپیاد ادبیات هر سه پایهالبته این پاسخ نامه نظر شخصی بنده است و با نهایت احترام و ارادت ، انتقاد همکاران ارجمندم را پذیرا می باشم:*********************پاسخ نامه المپیاد هفتم :سوال 1: گزینه 4سوال 2 : گزینه1سوال 3 : گزینه 3 ، در این سوال گزینه 4 ،مسئولان به شکل عربی نوشته شده و طبق رسم الخط کتاب نیست و ایراد دارد. اگرچه این گونه نوشتن قبلا مرسوم بوده است. احتمال دارد طراح محترم اطلاع دقیق یا آگاهی با رسم الخط کتاب نداشته است
درباره این سایت