حافظ در تهران | پروفسور میلاد ملاعبدالوهاب13 بهمن 1398حافظ امروز صبح آمده تهران. هی دارد زور میزند که سر صحبت را با دخترا باز کند. یاران، صلای عشق است، گر میکنید کاری» داره نخ میده، ولی دختره شماره نمیده. مردکِ شهرستانی، تو امروز صبح از شیراز اومدی، هنوز لباست بوی عرق اتوبوس و دهنت بوی ساندویچ ترمینال جنوب میده. چرا نه خاکِ سر کوی یار خود باشم؟ حافظ در اینجا از گشنگی وارد یک غزل دیگر شده و با بقیه پولِ توی جیبش یک بیسکوییتِ خرسیرکن
درباره این سایت