سه روزه، اتاقو به همریختم، تا چیزای اضافی رو پيدا کنم، بریزم دور، بهینه کنم و فضای باز بیشتری داشته باشمو هنوز نتونستم جمعش کنم :)هدیه نگین رو ، که ۶ ماه پیش اولین نسخه ش رو زدم، دوباره یه ماه پیش بازش کردم تا بهینه ش کنمهنوز نتونستم جمعش کنممدت هاست دارم سعی ميکنم یه حرکتی در راستای کار بزنمهنوز نتونستم متمرکز بشمو خیلی دیگه از این مدلاز خودم خسته دارم ميشم که اینقدر ناکارآمد شدم!
طبق معمول هر روز ، صبح که بیدار شدم گوشیمو روشن کردم یه سر به واتساپ و اینستا زدم یه لحظه دیدم دوستم پروفایلشو مشگی کرده یهو دلم یجوری شد زود زنگ زدم بهش جواب نداد براش پیام گذاشتم که چرا همه جا رو مشگی کردی بعد یه ساعت بهم زنگ زد پرسیدم چی شدهگفت عموم فوت کرده من یه نفس راحت کشیدم و گفتم خدا رحمتش کنه و غم آخرت باشه انشالله قسمت توهم بشه و از این حرفابعد بهم گفت اونقدر ناراحتم که امروز نتونستم برم سر کارگفتم برا چی گفت خب عموم فوت شده من نتونس
لیدیز اند جنتلمن. بخونید نظرم بدید حتما.این نظر دادنتون خیلی مهمه واسم چون داستانای بعدیم بهتر ميشه.داستان اولم رو توی آرشیو نتونستم پيدا کنم برای همين این نسخه حدود پنجاه درصد با داستان اول قبلی فرق ميکنه.مخصوصا جمله های بعد آلبوم.یه نکته ی کوچیک هم اینه که شاید شما بگین این جمله درست نیست و چنین چیزی نیست.امّا اینا فعلا قطعی نیستن و فقط توی ذهن من یا همون کاراکتر ساخته شدن.ممنون^^
امروز کنکور ارشد ثبت نام کردم و این که سال بعد این موقع کجا خواهم بود احتمالا با همين تعیین خواهد شد .کاری که یه بار نتونستم انجامش بدم دوباره داره از دور بهم چشمک ميزنه و حریف مي طلبه .ببینم این دفعه کی کل اون یکی رو ميخوابونه، من یا تو ؟!
بعد از دوسال دوباره تصميم گرفتم بنویسم . شروع اول شهریور ماه ۹۸ . دوست ندارم ادم هایی که سرک ميکشن و فضولی ميکنن تو زندگیم .پس خواهشا سرک نکشید!!برسیم به اوضاع و احوال این روزها . اوضام بسی بدتر از اون چیزی که تصور مي کنم و اینکه خیلی خیلی ناراحتم خیلی خیلی دل شکسته ام خیلی خیلی غصه ميخورم الان دیگه خودمم خودم که با خودم تعارف ندارم خودم که ميدونم چی توی دلم ميگذره خودم که ميدونم یه بغض اونقدر گلوم رو فشار ميده و خودم که ميدونم
مطلبی تحت عنوان راهکارهای زندگی موفق در قرآن کریم در وبلاگ من قرار داده شده است که منبع این مطالب تبیان آنلاین مي باشد که من از سایت الگوی ایرانی کپی کردم و در این وبلاگ قرار دادم .اميدوارم لحظات زندگیتون پر از یاد خدا باشه.هر موقع این آیات رو خوندید برای همه ی مسلمانها دعا کنيد و ممنون ميشم یک فاتحه هم برای شادی روح پدربزرگ ومادربزرگم بخونید و اگر دوست داشتید برای عاقبت به خیری این حقیر هم دعا کنيد.در پناه حق
دو سه روزی بود نت نداشتم تا اینکه دیشب همراه عمه گلشن برگشتم کازرون خونه بیگ آتاگمونم یه بیست روزی ميشد که خونه ی حاج بابا بودم. ۲۲ فروردین بیمارستان مسلمين ثبت نام کردم. یه سری کلاس های آموزشی هم از طرف بیمارستان برا مادرای باردار برگزار شده بود که من هشت جلسه اش رو پشت سر هم رفتم تموم کردم. ۲ اردیبهشت هم همگی رفتیم عروسی دختر عمو سولماز اما جای بابایی حساااااابی خالی بود اخه کارای شرکت شون شلوغ بود و نتونست بیاد. خلاصه من امروز
سللاااااممممم امروز تولد یکیه ک من خیلیییییییییییی دوسش دارراسااااااا جونمممممم عشقمممممممم تولدت کلییییییییی هپی مپییییییی اميدوارم به تموووووووممممم آرزو هات برسی و هميشه خوشحال باشیخیلییییی دوست دارم بوس بت( ببخشید نتونستم ایموجی های خودمو بزارم)و حالا اطلاعیه تا حالا ۵ بار امتحان کردم داستانو بزارم ولی نصفش اومد برای همين شب ک احتمالا مرض مرض بلاگ کمتره پارت بعدیو بزارم ميدونم دیر شدولی من تمام هفته داشتم سعی ميکرد
اوهایو مينا سان نميدونم ميهن بلاگ باز چه خوابی برامون دیده یعنی حداقل اميدوارم ميهن بلاگ یه چیزیش شده باشه چون اگه این مساله به یه ادم ربط داشته باشه تنها کاری که ميتونم براش بکنم اینه که اميدوار باشم اتفاق بدی براش نیوفته.!نظرات پستامون یعنی همون حرف های باحال و پر انرژی شما داره بیخودی محو ميشهازتون کمک ميخوام اگه ميشه هرچقدر که ميتونید برای این پست موقت نظر بزارید هرچیزی فقط ميخوام بببینم مشکل چیهو اگه کسی چیزی ميدونه خیلی ممنون مي
سلام از عزیزایی که فصل اول رو دیدن خیییلی ممنون همچنان باهام همرام باشید ^.^ببخشید یکم هیجان زدتون کردم ولی هنوز نیومده خخخ امـــــــا در همين پست اخبار بزودی قرار مي گیره.ضد حال نزدماااا یه چیز براتون دارمتادا تیزر فصل دوم دانلود تیزررمز فایل هم طبق معمول angle35.mihanblog.comببخشید که کارتون رو سخت مي کنم ولی خب این روز ها کپی برداری خییلی زیاد شده منم مجبورم رمز بزارم اميدوارم درک کنيد ممنون.منتظر نظرات خوبتون هستم ^^
"بعد مدت ها دانشگاه باز شده بود، انگار کلاس زبان فارسی داشتیم با خانم پارسا بعد داشت شعر حفظ ميپرسید، هیچکس بلد نبود، من بلد بودم ولی با این حال از کلاس بیرون شدم، منم خوشحال رفتم کنار کارون که انگار داخل دانشگاه بود قدم زدم، خشک خشک شده بود فقط یه ذره اب داشت، یه مسیری رو رفتم و تصميم گرفتم برگردم، از پشت دانشکده ادبیات سردراوردم، تو کمپس، اونجا فربد و عارف رو دیدم، نميخواستم سلام کنم، ميز و صندلی ها یکم بهم ریخته شده بود، راهمو کج کردم به س
سلام دوستان اسم این کارم کار با مداد کنته استالبته تو پاییز تمومش کردم گفتم همينطوری بزارم با کارای گرافیکی یکم اشنا شید شاید خواستید تو آینده برید رشته گرافیک ایناهم شاملش ميشهچون با گوشی این عکسو اپلود کردم نتونستم صاف بزارمشSoooooorry
خدایا ميشه زودتر حال عشقمو خوب کنی؟؟؟؟ خودت ميدونی من تو دنیام دلم به همين یه بندت خوشه!!!بزار برای هميشه سالم باشه کنارم.! خواهش ميکنم.دوس دارم فقط خنده هاشو ببینم تا آروم بگیرم. تا بتونم با مشکلات بجنگم.خدایا خودت ميدونی چقدر دوسش دارم!!!!اگه قراره فقطِ فقط یک باره دیگه مریض ببینمش پس کاری کن من زنده نباشم چون روزی ۱۰۰ بار ميميرم و زنده ميشم!!!!!!اصلا همه مریضیاشو بده به من!!! فقط اونو کنارم سالم نگهدار تا آخر عمرم!!!!!الهی سحر فدات شه تو همه
با آخرین بوسه ی شاهین خون گریه کردم و هنوز جا دارم برای آبغوره گرفتنخاطره هام که نه، خاطره هارو فوت کردم بره هوا چون خاطره داشتن از آدم متاهل شده رو جایز نمي دونم هرچقدر هم دوست و عزیز بوده باشه، ولی اون شهر واقعا زیبایی جهانه و کاش بتونم روزی دوباره برم و با اون حجم از زیبایی مواجه شم بدون یادآوری ذره ای خاطره از گذشته که مجبور به مرورش باشم.هرچند که همه جیز انقدر زنده ست که نمي صه به باد فراموشی سپرد اما خاطره ها هم کم رنگ مي شن الان نه؟
شب چو در بستم و مست از مينابش کردمماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردمدیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مراگرچه عمری به خطا دوست خطابش کردممنزل مردم بیگانه چو شد خانه چشمآنقدر گریه نمودم که خرابش کردمشرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمعآتشی در دلش افکندم و آبش کردمغرق خون بود و نميمرد ز حسرت فرهادخواندم افسانه شیرین و به خوابش کردمدل که خونابهی غم بود و جگرگوشه دهربر سر آتش جور تو کبابش کردمزندگی کردن من مردن تدریجی بودآنچه جان کند تنم، عمر حسابش
ميدونی چیزی که خیلی تو ذهنم مونده از دکتر مجتبی شکوری نازنین که به لطف نگین ميشناسمش اینه که جکت رو تا آخر باید تعریف کنی.منم به این که چی ميخواد بشه فکر نميکنم، فقط تلاش ميکنم تا جوکم رو تا آخر تعریف کنم و تهش بگم همهی قد من این بود و با تمام وجود خودم را کش و قوس دادم و اگه رسیدم که خب رسیدم ولی اگه نرسیدم هم تا اون آخرین نقطهی انگشتام تلاش کردم تا برسم و خب قدم نرسید. ( به شرط تلاش ميتونی این جمله رو بگی )پ.ن : خوشحالم که توی زندگیم همجین
سلاماین پست و نشرکنینو اینو تو وب هایی که بودم یا نظر ميزاشتم پخش کنینميدونین من دیگه از پنهانکاری خسته شدم و دلم ميخواد دباره زندگی طبیعی خودمو کنماز اینکه تو وب خیلیاتون بودم خوشحالم و همينطور مدیر سوم و کدنویسخب خیلی خوش گذشت با شما بودم این زمانی کهتوش بودم یکی از زیبا ترین دوره های زندگیم بودالبته خانوادم ميگن کار اشتباهی کردمدیگه خسته شدمدلم برا زندگی در دنیای واقعی تنگ شدهمن ميخوام برم تا ابدشاید یروز بیام نميدونموبم رو پاک ک
خسرو سلام موتورخانه مرکزی داریم و تمام پره های رادیاتور واحدها گرم هستند ولی در واحد ما فقط پره های یک اتاق گرم نیست، هواگیری هم شده، علتش چی ميتونه باشه؟ پاسخ:با سلام ابتدا مشخص کنيد آیا پمپ شوفاژ در موتورخانه دارید ؟ اگر هست اطمينان از سلامت آن دارید ؟ در بیشتر مواقع مشکل پمپ است معمولا به این دلیل که به دلیل ماهیت سیستم موتورخانه در بیشتر مواقع بدون پمپ نیز تا حدودی رادیاتورها گرم ميشوند افراد به مرور زمان داشتن پمپ در موتورخانه را ف
عزیزم با عکسی که دوست داشتی درست کردمبارشیم درست کردم هرکدوم اگه مشکلی داشت بگوفقط واندا جون من دو سه روز نیستم مامانم محرومم کردهمن الان کدای مهتا جونو چرک نویس ميزارمبعد از اینکه پرداخت کرد ميشه لطفا انتشار بدی؟ممنون ميشتا جون با واندا صحبت کن رمزو بهت ميدهمهتا جون قیمتش 3 نظره
سلام ممنون از لطفت من دل و دماغ دعوا ندارم خدا روزیتو جای دیگه ای حواله کنه در ضم بابت شب رغایب هم ممنون من ارزوی نداشتم گرفتم خابیدم و باخودم گفتم بذار بقیه به ارزوشون برسن و اینکه شما منو دعا کردین و من دعاتون نکردم لطف و بزرگواری شما رو ميرسونه اما اینو بدونین به دعای گربه سیاه بارون نمياد پس انتظار دعا از این گربه سیاه بدبخت رو نداشته باشین به قول معروف کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی مواظب خودتون باشین منم شما رو به خدا ميسپارم دیگه حو
سلاااااام بالاخره بعد اینهمه بدبختی که سرم اومد تونستم بزارمش این روش رو پیش ميگیرم اميدوارم همه بتونید بخونید اگر کسی بلده چجور پی دی اف کنم لطفاً بهم بگه بلد نیستم و اگر نشد از بلاگفا ميزارم اميدوارم زودتر این مشکل حل شه چون بی نظمي ایجاد کرده و منم متنفرم از بی نظمي !!!خب برای پست بعد 200 تا لطفا بابت قبل هم ممنون گفتم 300 تا ولی 500 تا دادید مرسی عزیزانممم پوستر و اوپنینگ هم به لطف ارور نتونستم بزارم دور بعد ميزارم اینم فا
ممنون کرونا ممنونای ریزک سر به زیر ای کرونای کبیر ! رسواکننده ی تنگ نظران بی تدبیر ای زیرک غافل گیر آموزگار سختگیر کرونای عالمگیر از تو ممنونیم از تو ممنونیم که بسیاری چیزها را به ما یاد دادی و چه بسیار باورهای پوسیده مان را هم به باد دادی ازتو ممنونیم که دستگیره هایمان را شستی و سینه ی باورهای بی ارزشمان را سفتی از تو ممنون که چشمایمان را به دنیای دانش دوختی و بهداشت ینی چه را به تک تکمان آموختی نشان دادی که چگونه مي توان بشر بیمار
حس کردم باهام سر سنگین شده.هرچی دلیل ميپرسیدم ميگفت طوری نیست.اما خب من متوجه بودم که یه چیزی هست.از چیزی دلخوره و نميگه.اونقدر اصرار کردم و پاپیچش شدم تا سکوت رو شکست.گفت یه کم فکر کنی ميفهمي چیشده.پرسیدم کار بدی کردم؟اشتباهی ازم سر زده؟گفت یه کم فکر کن یادت مياد.اما من هیچی به فکرم نميررسید.خیلی اصرار کردم تا اینکه گفت مگه من هم سن و سال توام که با من شوخی ميکنی؟بچه ی نادون .خجالت نميکشی؟!!!اولین باری بود که بابا خیلی جدی بهم گفت خجالت نميکش
عزیزان اگه لطف کنین یکم بیشتر به این بدبخت ذلیل مرده توجه کنین ممنون ميشم :|یعنی من توی این حجم کامنت غرق شدم :/دوتا کامنتفقط دوتااز طرف یک نفر:|||ولی من از اون دوست گلی که همون دوتا کامنتو داده بود تشکر ميکنمراستی اگه داستانی دارید لطف کنيد بدید به من که بزارم :| ^-^تروخداااا :///من از این کارا دوست دارم =|تازه قراره داستان جدید هم بزارمبخاطر اون دوستی که کامنت داده بود هم داستان ماریکتیهولی.اولش یکم بیخود ميشه ولی بعدش جالبدلیل اینکه اینکارو
خاستم تشکر ویژه بکنم بابت اینکه هر روز برام دعا ميکنی جدا از انرژی مثبت بالاش،دعای تو منحصرا در مورد من ردخور ندارهبالای هزار بار تابحال به این موضوع فکر کردم که همين یک خصوصیت تو ینی همه چیز!اگر نه درک وشعور داشتی و نه هوش بالا نه هیچی،اصلا یه خانم کچل ریقوی بی ریخت، از یک ده کوره که سرتا پاش همش عیبو ایراده ازتم خوشم نميومداما با وجود همين مستجاب الدعوه بودنتو انرژی که بلدی بمن بدی ، جایگاهت ممتاز بود
امروز دوباره گریه کردم با دوره کردن یک سری اتفاقات. نمي دونم از کجا شروع شد ولی از اونجاش یادمه که به فکر افتادم دوباره برم مشاوره و دوره درمانم رو کامل کنم. هرچند که الان خوب به نظر مي رسم اما احساس ميکنم چیزی در من هست که باید کشته بشه. حسی که باید تموم بشه. بیماری مزمنی که کامل خوب نشده.امروز دوباره به برگشتم به سالهای دور. به اون لحظه که رفته بودم توی اتاق. دستم رو گذاشته بودم رو صورتم، گریه مي کردم و به این فکر مي کردم که "چرا من اینقد بدبختم؟
به نام خداسلاممن aramesh هستم.موضوع وبلاگ قبلیم آرامش بود که امروز عوضش کردم.وبلاگ قبلیم در سال 89 ایجاد شد و من یه چند تا پست جغرافیایی مربوط به رشتم ثبت کردم اما متاسفانه انقد خودم رو مشغول شغل و کارهای وقت گیر کردم که نتونستم مطالب رو اضافه کنم. الان بعد از 10 سال تصميم گرفتم یه تی به خودم بدم.هميشه کارامو برای بعد واگذار کردمو این خیلی بده.پشیمون هستم، اما هیچوقت دیر نیست. مي خوام با کمک وبلاگم خودم رو کنترل و اداره کنممن یه زن خانه دار هست
سلام چطورید؟ بابت هفته گذشته که نبودم شرمنده نت نتونستم بخرمو کمبود خواب گرفتمبابت نظراتم خیلی ممنون همتون گفتید هر جور دوست داری.خب هیونو ميبرم کما کیو رو قطع نخاع ميکنم روبی و مویرا که ميميرن اون هیچی هیونگ جونم سرطان ميگیره خوبه؟؟ غمگین اینجوریه اگه دابلو نکشمبه هر حال.نميدونم بذارید بنویسم ببینم چی ميشه.وقت ویرایشم نداشتمبفرمایید ادامه.
سلوم جیگرای منموخوام داستان جدید بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرین با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج ميکنممن:چرا چرت ميگی من زنتم رسما و قانونا تو نمي تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم ميتونم بکنم اصلا مي تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض گفتم :تو اینجوری نبودیادرین:الان اینشکلیمبعد
سلوم جیگرای منموخوام داستان جدید بنویسممممممممم اسم:معشوق خودخواهژانر:عاشقانه غمگین طنزنویسنده:رکسانا یعنی خودمقسمتی از داستانانگار کر شدممن:چچچییییی گففتییییییادرین با یه پوزخند گفت :دارم ازدواج ميکنممن:چرا چرت ميگی من زنتم رسما و قانونا تو نمي تونی دو تا زن بگیری با همون پوزخند مسخره اش گفت:من یه خان زاده ام هر کاری دوست داشته باشم ميتونم بکنم اصلا مي تونم حرم سرا راه بندازمبا بغض گفتم :تو اینجوری نبودیادرین:الان اینشکلیمبعد
درباره این سایت